4 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💖ℳᎯℋℐ💖 انتشار: 2 سال پیش 92 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر میشه منتشر کنی 🥺 لطفا لطفا لطفا لطفا🥺
🎵💞تبلیغ پروف🎵💞 راستی به زودی یه کمیک کیوت تو راهه🥺
♥با کسی که جلو در بود نزدیک تز خوشحالی بال در بیارم سلام خوشگلای خاله خوبید😄😃 💟خاله حوننننننن😍 ♥ جون خاله😍 که پریدن بغلم*نسبت فامیلیه ها بچن یه دختر یه پسر* که نزدیک بود بیفتم 💞بچه ها خاله رو اذیت نکنید 💕راست میگه (مارک♗مارکو♜) ♗♜ببخشید مرینت ♥عیبی نداره خوب حالا برید اونجا تا برم براتون نودل بیاریم 💟باسسه😍 ♥خب چی شده یه سر به ما زدین 😑💞💕هیچی😁♥😑 بوشه😑 💟خالهههههههه♥باشه وروجکا الان میارم شما هم برید بشینید 💕💞♗♜😁😁 نودل رو داخل، ضرف ریختم چون نودل قبلی سوخته بود مجبور شدم دوباره درست کنم و یه مقدار وقت برد * مدتی بعد* 💞خب دیگه باید بریم 💟نهـــ 💕اره بریم وقت خاله هم گرفتیم ♥نه بابا دوباره بیاید خدافس وروجک ها 😃 اههه چقدر خسته شدم😫 برم دیگه بخوابم😴 *صبح ساعت ۶ * هاوووو خب باید یه روز دیگه رو وشروع کنیم لباسم رو پوشیدم و به سمت شرکت اگر ست حرکت کردم با لبخند وارد شدم و به سمت بخش کنترل و تحلیل رفتم به خانم سزار و اقای لاحیف کاملیا و کامیا سلام کردم و جواب گرفتم
بعد از سلام به سمت در اتاق رفتم و راهمو به سمت بشت کامپیوتر تغییر دادم و کارمو شروع کردم اطلاعات رو دریافت کردم و تحلیل و بررسی رو انجام دادم و یه گزارش تهیه کردم و به اتاق رییس بردم رییس تو اتاق نبود منم شیطنتم ایدز اوج بود رفتم سمت میز رییس و روی صندلیش نشستم و و چرخیدم که چشمم به پرونده ی ۱۹ سالگیم موند * الان ۲۲ سالشه* یعنی ۳سال پیش کنجکاو شدم رفتم و برش داشتم و روی صندلی نشستم و مشغول خوندن شدم و صندلیم به طرف کسی برگشت با کسی که دیدم نزدیک بود سک😕ته رو بزنم خودم حکم اخراجم رو صادر و امضا کردم 💚اینجا چیکار می کنه مرینتــــــــــــ ♥ببخشید ق. قربان 😶 ولی انگار یه چیزی اجازه ی تکون خوردن رو از هردومون گرفت بود و اونو بهم نزدیک می کرد نزدیک ..... نزدیک ...... نزدیک...... ولی تا به خودم اومدم دیدم حولم داده به طرف دیوار 😐💔 سرم رو با شتاب به طرفش برگردوندم و لب باز کردم : حالا فهمیدم .... هر حرفی که بقیه درباره ی شما می زدن درست بود ..... شما فقط به فکر خودتون هستید..... شما خیلی خیلی خودخواه هستین😏 از روی صندلی بلند شدم پرونده ی تو دستم رو گذاشتم رو میز و دوباره گفتم گزارش محصول جدید شرکت ام چی وی *از خودم در اوردم* و از اونجا رفتم 💚امروز یکم دیر اومدم دیروز رفته بودیم *راب*(ناظری خوشگلمـ میشه همیم یه بار سخت نگیری 🥺) خیلی خسته شدیم رفتم تو اتاق کار دیدم مربوط روی صندلی نشسته و داره پروندش رو می خونه مثل اینکه دوباره شیطنته گل کرده 🤭 رفتم سرم صندلیش منم خواستم اذیتش کنم برای همین صندلی رو بار شتاب به طرف خودم برگردونندم و با عصبانیت ساختگی گفتم اینجا چیکار می کنه مرینتــــــــــــ 😡 *ادامش رو می دونید* لعنت به این کابوسا املی نمی دونم کجایی ولی دست از سرم بردار لطفا😞
خب این پارت تمومید خدایی این پارت زیاد بود پس حرف نزنید😴 منم خوابم میاد برم بخوابم ناظر خواهش منتشر کن😭
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
کاربر (مرینت♡) من برای خود اکانت ساختم دیگه لازم نیست برگردم قبلی اخه با قبلی با یک حساب دیگه رفتم بعد اون ایمیل اون حساب را حذف شده برای همین نمیتونن به قبلی برگردم ولی میتونم با همین ادامه بدم به همه طرفتار های داستانم میگم و راستی ۴ روز به من محلت بدبد تا من از اول داستانم را بزارم بعد ادامه مید
دارم ⁹⁰⁰ تایی میشم البته به کمک شما :) 🎈
پس برید توی پروفایلم و دکمه دنبال کردن و بزنید، زیر ²⁴ ساعت بک میدم ✨
•••••••
ادمین تستت فوق العاده بود ;) 🪅
پین شم ؟ 🫠💚
اگه ناراحت شدی میتونی پاکش کنی 🌝 ️
عالی بود آجی
من همون کابر مریکت (فاطمه)هستم
مرسی
اها پروفت خیلی کیوته😘
مرسی آجو
و اولین داستانی هس ک میبینم بالاخره امیلی توش ادم بدس😂
کی گفته 😐 اون املی نه امیلی
درظم I love you crazy چیه😐😂
اهاااا😂
وای خیلی خوبههه
😋
عالیییی
مرسی💕
چه عجب پارت بعدی رو گزاشتی 😐 ،عالی
حوصلم نمی کرد😂
مرسب