سلام به همه ی دوستان عزیزم پارت دوم را نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد 🤩😍😇
آنچه گذشت : من هویت لیدی باگ را فهمیدم و .........
بریم سراغ داستان خودمم هیجان زده شدم خب از دید مرینت : تیکی باورت میشه عشق تمام زندگیم جلوم بود اما من نمیدیدمش باور نمیکنم ازم یک نیشکون بگیر ببینم خوابم یا بیدارم
تیکی : اگه دوست داری بزنمت تا باور کنی مرینت : نه ممنون😅 تیکی : خوب باشه هرجور مایلی .... از دید آدرین : رفتم خونه و روی تختم دراز کشیدم و پلگ اومد
آدرین : پلگ باورت میشه اون بی نظیره
پلگ : آره باو من میدونستم🙃 آدرین :پلگ ازم نیشکون بگیر ببینم خوابم یا بیدارم پلگ : من راه بهتری دارم😎
آدرین : چه راهی 🤔 پلگ : بیا کممبر رو بو کن تا ببینی آدرین : باشه اصلا من تسلیم بیدارم ولی باورم نمیشه امشب بهترین شب زندگیمه 🥳🥳🥳🥳🥳
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عالی این قُوه تخیلت رو قربون داش 😃
ممنون لطف داری
خیلی خوبه یعنی عالیه فقط یک مشکل اون گابریل تبدیل شد ادرینم نگاه کرد گفت بذار به مرینت زنگ بزنم
تقریبا آره چون آدرین میدونست که مرینت براش هر کاری میکنه داخل قسمت کت بلانس هم دیدیم که پرینت میخواست براش انجام بده ولی دیر شده بود
ببین عزیزم
امیلی توی کما نرفته
اون جسد امیلی هست ک مومیایی شده و سالم مونده تا گابریل بتونه اون رو دوباره ب زندگی برگردونه
در ضمن داستان هم عالی بود
تقریبا درست میگی ولی به کما رفته چون یک قسمتی که مهمونی برگزار میکنن اون دستگاه خاموش میشه یک جوری تنظیم ضربان قلب رو انجام میده یعنی به کما رفته
خب دوستان اینم پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد چون هیجان زده میشید 😁😅