اسکیت (جیهوپ) پارت 3 :)

جیهوپ : دقیقا چرا باید از این پارک ردبشم که بعدش دوباره بخورم به این دختره؟ نه واقعن چرا؟ با صدای دختره به خودم اومدم... دختره : تو باید با من بیای _ من : جان؟ چی فرمودین؟ _ اونم پرو پرو گفت : فرمودم تو بااااید با من بیای _ من : بشین بینم بابا یه دلیل منطقی به من بده که باهات بیام _ رومو کردم اونطرف و خواستم برم که ایندفعه بجای آستینم دستمو گرفت _ اخممو غلیظ تر کردم و گفتم :...

گفتم : ببین من واقعن نمی دونم دلیلت برای اینهمه اصرار چیه ولی من کار خیلی خیلی مهمتری دارم که واقعن اگه دیر برسم باید با زندگیت خدافظی کنی _ باصدا آب دهنشو قورت داد و گفت : ب باشه _ دستمو از تو دستش کشیدم و برای بار آخر نگاهی به صورتش انداختم و رومو بر گردوندم که برم نگاه خیرشو حس میکردم پوفی کردمو گفتم : فردا همین موقع بیا پارک.... و به اعتنا بهش از زیر ماسک لبخندی زدمو رفتم که گند کاریای این دو هفتمو جمع کنم....

سلما : پوفی کردم و به زد و نقیض بودن رفتاراش فک کردم و تنها جمله ای که تو ذهنم اومد این بود : وات د فاز _ نه واقعن وات د فاز آخه مرد حسابی اول تهدید میکنی بعد میگی فردا پارک... باش _ با صدای زنگ گوشیم از جا پریدم و به صفحه گوشیم نگا کردم : یونا بود جواب دادم و بدون اینکه بزارم حرف بزنه گفتم : دارم میام و قطع کردم به بستنیم که بخاطر این که برسم به این جناب به ظاهر وحشی رو زمین ریخته شده بود نگاه کردم و سری از روی تاسف تکون دادم _ راوی :

راوی: خوابگاه پسرا نامی توی اتاقش نشسته بود و به دری که قفل کرده بود نگاه میکرد _ یونگی به محض مرخص شدن از بیمارستان داخل اتاقش رفته بود و گیتار که خیلی وقت بود کوک شده رو بارها و بارها از اول کوک می‌کرد _ جین ساعتها بود که تو خیابون بی هدف راه می‌رفت و...

و حالا مسئولیت هیونگ لاین روی دوش مکنه هایی بود که از درون بیش از حد داغون بودن : کوک در به در دنبال جین بود و تهیونگ مراقب دو هیونگی بودکه توی اتاقشون مشغول فکر و خیال بودن و جیمین جواب رسانه هارو میداد با کمپانی حرف می‌زد و دنبال جیهوپ می گشت...صدای زنگ در اهالی خونه رو به خودشون آورد

اگه خوشتون اومد حتما لایک کنین و اگه می خواین سریع تر پارت هارو بخونین حتما فالو کنین و اگه نقدی راجع به روند داستان دارین حتما داخل کامنتا بهم بگین :))))))