داشتم از دره سالن میرفتم بیرون که همون پسری و دیدم که باهاش مسابقه داده بودم _به به خانم خانما،اوه اوه صورتت چرا زخیمه +دست گل جنابالیه دیگه -میخاستم بدتر هم بزنم ولی حیفم اومد که صورت خوشگلتو خراب کنم(پوزخند) +برو اونور میخام برم -میگم میخوای یه شبو بیای خونم؟خوش میگذره ها +گفتم برو اونور(داد) -اگر نرم +با پام زدم به لای پاهاش و در رفتم(منو نخورین چون کوک نیست😂😔).......به عمارت که رسیدم آیفون رو زدم و اجوما در و باز کرد &ا٫ت دخترم کجا بودی تو؟ حالت خوبه؟ ساعتو دیدی؟ +من میرم تو اتاقم(بی حالی) &نه صبر کن پدرتون رو كاناپه عصبی نشستن کارت دارن........+بله پدر کارم... حرفم با خوردن دست سنگینی به صورتم نصفه موند. -معلوم هست تا این موقع شب کدوم.....بودی؟(داد){اون جای خالی رو خودتون بفهمید میترسم ناظر ایراد بگیره}. -دختره خیره سر گوشیتو نمگاه کردی که من چند بار بهت زنگ زدم؟ -بازم رقتی مسابقه آره؟ +....... دستمو کشید و من و انداخت تو جایی که همیشه مینداخت
پارت بعد بزاررررررررر جان جدت😭
گذاشتم چون تا دوشنیه نمیتونم اپ کنم بخاطر همین الان گذاشتم؛)
۱۸
۱۷
۱۶
۱۵
۱۴
۱۳
۱۲
۱۱
۱۰