دختر تازه وارد9

هری:این عالیه ممنون یهو یه صدایی از پشت سرشون به گوش رسید که گفت چی عالیه؟ از زبان هلن:برگشتم دیدم دریکو وایستاده و داره نگاهم میکنه هلن:عه سلام دریکو دریکو سلام یه لحظه میای؟ هلن:اره دریکو و هلن به یه سمت رفتن دریکو:هلن میخواستم بهت بگم که میشه با من به یول بال بیای؟ از زبان هلن : احساس کردم یه سطل آب یخ روم ریختن من الان به کرام گفتم صبر کنه به هری گفتم باهاش میرم بعد دریکو هم بهم درخواست داده باید چیکار کنم خدا

هلن : امم دریکو من واقعا متاسفم اما یکی دیگه به من درخواست داد و من ، من قبول کردم… از زبان دریکو:خیلی ناراحت شدم خیلی به من برخورد اخه من خیلی دلم میخواست با هلن برم اون بهترین دوست من هستش دریکو: با کی میخوای بری؟هلن:با با با هری پاتر دریکو:تو با پاتح میخوای بری؟🙁😟😨 هلن:بزار حقیقت رو بهت بگم دریکو اول کرام اومد به من گفت که باهاش برم منم بهش گفتم که باید فکر کنم بعد هم هری بهم گفت منم گفتم باشه بعد هم تو گفتی

دریکو درحالی که داشت با حرص به هری نگاه می‌کرد گفت پس با پاتح بهت خوش بگذره بعد رفت هلن با صدایی زمزمه مانند گفت:دریکو بعد خیلی آروم رفت به سمت هری هری گفت:چیشده هلن:دریکو رفت با من هم قهر کرده فک کنم هری که خیلی خوشحال به نظر میرسید گفت:عیب نداره حالا امشب مشخص میشه که توی مسابقه ی سه جادوگر قهرمان ها کی هستند تازه فردا هم با مودی کلاس داریم پروفسور دفاع در برابر جادوی سیاه جدیدمون هلن:حالا چرا انقدر خوشحالی

هری :اونجارو. هرماینی و رون از دور میومدن هرماینی : سلام رون:سلام هری و هلن:سلام رون:هلن چرا انقدر ناراحتی؟ هلن: دریکو رفت گفت نمیاد باهام هم قهر کرده فکر کنم هرماینی:چرا؟ هلن:چون که ببینین بزارید از اول براتون تعریف کنم «هلن همه ی ماجرا رو براشون تعریف کرد»هرماینی:واقعا نمیدونم چی بگم رون:حالا زیاد مهم نیست بیاین زودتر بریم پیش دامبلدور هلن:وایسین من فکر کردم ، ما نباید بریم پیش دامبلدور

هری:چرا؟ هلن:چون که در این مواقعی ما باید همه چیز رو به رئیس گروهمان بگیم رون:باشه پس بیاین بریم دفتر مک گانگل همه به سمت دفتر مک گانگل حرکت کردن هرماینی در زد مک گانگل: کیه ؟ هلن:من هستم به همراه هری پاتر و رون ویزلی و هرماینی گرنجر مکگانگل : بیاین تو همه رفتن داخل و نشستند مکگانگل : چرا اومدین اینجا چه مشکلی پیش اومده ؟ هلن همه چیز رو تعریف کرد مکگانگل : که اینطور پس چرا مالفوی نیومد؟ هلن:چون من و اون بحثمون شد و اونم رفت.

.....،........