
سلام سلام خوبین
آدرین:بعد 3 دقیقه ل.باش و.ل کردم مرینت:آدرین! میشه دیگه از این بازیا نکنیم آدرین:چرا؟! مرینت:آخه حال بهم ز.ن .ن آدرین:نمی تونم قو.ل بدم😂مرینت:بالشت ز.دم تو سر.ش آدرین:ایی واسه چی میزنی؟ وقتی از.د.و.ا.ج کردیم باید این اخلاق ت تر.ک کنی😂 مرینت:کی گفته من با تو ا.ز.د.و.ا.ج میکنم؟ شاید خواستم با لوکا جون.یم ا.ز.د.و.ا.ج کنم😌 آدرین:این که گفتم پاشدم از اتاق بیرون رفتم نارا.ح.ت شدم مرینت: دنبالش رفتم و گفتم:بی ج.ب.نه حالا واسه چی نا.راحت میشی و دستم گذاشتم رو شونش آدرین:رفتم پایین که زنگ در ز.ده شد زینگگگگگگگ مالیرا:من باز میکنم[زح.مت میوفتی😂] امیلی:سلام سلام به پسر عر.وس گلم خوبین؟ مرینت:سلام خاله جون آدرین:سلام مامان امیلی:کلارا کجاست؟ زیییینگگگگ!
آدرین:فکر کنم جوابتون گرف.یتن کلارا:سلام به همه پالیرا این کلاه عینک بزار تو اتاقم آدرین ع.ط.ر رو خریدم آدرین:مرسی ع.ز.ی.زم[حالا دیگه زیاده روی نکن😬] مرینت:چشمام سر.خ شد امیلی:متوجه رفتار ع.جیب آدرین و ناراحتی مرینت شدم دستش گرفتم و به گوشه بردمش سرش پایین بود چون.ش با دستم بلند کردم نگاهش کردم مرینت جان اتفاقی افتاده_نه خاله_مطمنی_بله_من می دونم یه چیزی شده به من نمیگی؟ من می دونم آدرین یه کاری کرده به من بگو کمک می کنم مرینت:خاله جون آدرین من دو.س.ت داره کاری نکرده!
مرینت:خاله مطم.ئن باش اتفاقی نیفتاده ورفتم داخل اتاقم یه گوشه از تختم ب.غ کردم که گوشیم زنگ زد تلفن برداشتم مارینا بود[علامت مرینت♡ علامت مارینا♧[ ♧الو. پیتزا فروشی؟!😂♡ز.ه.ر م.ار ♧وایی خیلی خندیدم خوب س.ر کا.رت گذاشتم نه؟!♡صحبت با تو د.ی.و.وان.ه اصلا حا.ل نمیده گوشی بده مامان😑♧کجایی خواهر من؟! مامان بابا رفتن مسافرت ♡کجا؟♧ خونه ی عمو ش.ج.اع♡مممااارررییییناااااا♧باشه ح.ر.ص نخور رفتن پیش مارسل و آدرینا توی نیویوروک مرینت:خداحافظ ن.م.کدون مارینا:بای شیکر مرینت: گوشی پرت کردم اونور تخت
رفتم پشت دری که به اتاق آدرین می رسید در یه ذ.ره باز کردم و سر.ک کشیدم کلارا و آدرین بازی کامپیوتری میکردن یهو ح.ا.لم بعد شد آدرین:متوجه مرینت شدم و حالا یه ذر.ه دیگه اد.ب ش میکنم گفتم:ع.ز.ی.زم فردا بریم گر.دش مرینت:آدرین ب.ی مع.فر.ت دیگه تا.ق.ت نیوردم رفتم داخل و گفتم پس من چی!😢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بنظرم مرینت از خونه بره خونشون
ببین نقشه هایی دارم که آدرین بیوفته به دست پامون
هاهاها
دمت گرم
من بعدی موخوام
چشم
میشه تعداد لایک ها را کم کنید
شاید
بنظرم مرینت نباید میرفت تو مثلا داداش ادرین اسمشو یادم رفت از اونجا رد بشه مرینت هم بهش الامت بده که بیاد اینجا و اریان (فکر کنم اریان بود دیگه)با عصبانیت بره تو بگه متسفام برات بعد کمک کنه مرینت وسایلش را جمع کن و بره تا خود ادرین هم ادب شه اقبت به گریه انداختن مری همینه دیگه😙☺🤗😜
اوم ااینطوری هم میشد باشه
عالی بود ولی میشه اینجوری نکنی با مری جونم
مرسی عزیزم😘
نه قراره مرینت غرورش حفظ کنه و ماجرای هیجان انگیزی در راه
اینم ۴۰ تا 🙂 اجی من ملینام 🤣
آها سلام❤
تولو خدا من دارم می میرم😭
بعدی🥺
۲۰
۱۹