
سلام دوستان چرا پارت قبل انقدر کم لایک داشت
آدرین:اون یکی با مشت زد تو صورتم و دیگه نفهیمیدم چی شد! امیلی :وایییی آدرین ! پسره ی......... مرینتم که هنوز نیومده! گابریل گابریل چی به سر پسرم آوردی؟! گابریل:فرستادمش بگرده خونه! شاید رفته با رفقاش گشتی بزنه! چرا انقدر سخت میگیری؟ امیلی:پس چرا گوشیش جواب نمیده! آها لابد تو راه دختره رو دیده با هم رفتن بیرون! گوشیشم خاموش کرده من نف.همم! اما:چیشده ؟! امیلی ااتفاقی افتاده؟ امیلی:آدرین با مرینت رفتن بیرون ! معلوم نیست کدوم گ.رو.ی رفتن! اما:چچییییی؟ اون دختره ی گ.س.ت.اخ چیکار کرده آریا:مامان من میرم اون درو ورا رو نگاه می کنم! شاید اینجا باشن امیلی:سریع بدو برو! آریا تو کوچه پس کوچه ها دنبالشون گشتم جلوی یه کوچه ماشین آدرینو دیدم! رفتم تو کوچه رو زمین چ.اق.ویی افتاده بود و آدرین بی هوش سریع کولش کردم گذاشتمش تو ماشین
اما من که رانندگی بلد نبودم🤨 مهم نیست از مدارک آدرین استفاده می کنم روندم سمت بیمارستان آدرین بهوش اومد آدرین: ... مرینت ..... مرینت کو؟! بردنش باید برگردیم!☹ اریا:نمیشه وضع خودت ببین چقدر زخم داری اول اینارو درمان کن بعد برو هر کاری که می خوای بکن🙄 آدرین:ببینم تو براچی داری می رونی! اصلا هنوز گواهینامه گرفتی؟ ک.Lه ش.ق اگه ت.صا.دف نکنیم؟ آریا:نه بابا ! اووخخخخ مثل اینکه خوردیم به درختتتت ! [ششش.تت 😂]مرینت:سرم به شدت درد میکرد بسته شده بودم به صندلی لباسام خ.O.Nی بود حالم بد بود تویه اتاق تاریک بسته شده بودم...... آدرین:رفتیم بیمارستان دکتر زخ.م هامو با باند بست و برگشتیم خونه امیلی:آددرررییییینننت! پسرم این چه وعضیه! باز باکی د.عوا کردی؟ آدرین:هیچی مامان فقط خوابم میاد ماریا:رفتم پیش آدرین آدرین مری.. مرینت هنوز خونه نیومده! پیش تو نیست 😰😭 آدرین چشماش س.رخ شد آدرین:ن..ه به سمت اتاقم دویدم رو تختم دراز کشیدم! یواش یواش چشمام گرم شد..........
کامیلیا:داشتم غ.ش میکردم! واه مثلا من قراره ه.م س.ر آینده اش باشما؟ حالا یه بلایی سر ماریا خانوم میارم تا دیگه جرعت گرفتن چشم ع.شق من رو نداشته باشه😈 کفشام رو پام کرده و به سمت باغ رفتم منتظر موندم بیان وقتی ماریا داشت از اون جا رد میشد پام جلوش گذاشتم و سریع قایم شدم ماریا:با دستم م.چ پام گرفته بودم! 😕 درد داشت فکر کنم پیچ خورده بودآیییی آریا زود باش من بلند کن ببر خونه درد دارم آریا:به یه شرط ماریا:چه شرطی؟!😳 آریا:باید بگی لطفا آریا عز.یز من بلند کن ماریا:چچچیییی؟! عمرا😮😳 آریا باشه من رفتم گودبای خوش بگذره💘👋 ماریا:یعنی واقعا دلت میاد؟! آریا:چشمکی زدم و گفتم معلومه ماریا:ای خداااا باشه آریای ع.زیز لطفا من از روی زمین بلند لطفا😐! آریا:حالا که اصرار میکنی چشم! کامیلیا:یعنی چشمام داشت از ح.دقهه میزد بیرون پام ک.وبیدم به درخت اییییی ل.ع.نت بر این شانننتسسسس!
تموید میدونم دوست دارین طولانی باشه ولی تا لایکا و شرایط کامل نشه اسلاید چهارم رو نداریم!🙃💘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بیشورررررررررررررر تو این عکس را گذاشتی روش من نفهمیدم پارت جدیده ولی بعدی را زود بدههههههههههه
ج چ :یه خواهر کوچک کلاس اوله خودم پنجم
همسنیم😉
37
36
35
34
33
32
31
یادم رفت فکر کنم 30