خب اینم پارت نهم
دوکسی:پس باید دست به کار بشیم بیلینکی:از کجا باید شروع کنیم ؟ کلر:میریم کافه سارادیکو و وندل رو به حرف میاریم بعد حرکت کردن سمت کافه ی سارادیکو
جیم :ای سرم اینجا کجاست ناشناس:به خونه ی جدیدت خوش اومدی مرد جوان جیم:تو کی هستی ناشناس:نشناختی بعد اومد تو روشنایی جیم:تو...تو.....تو ..تام ریدلی تام:درسته مرد جوان ارباب خیلی میخواست تو ببینه
جیم:ولی من از دیدنش عاجزم تام:تند نرو جیم تو به سایه ها پیوستی مثل و بقیه جیم:بقیه؟ ناری:درسته جیم جیم:ناری ولی تو ادم خوبی بودی تام:ناری تمام سال ها برای محفل سری نقش بازی میکرد و یکی از جاسوسای ما بود جبم:چطور تونستی به بقیه خیانت کنی ناری:متاسفم تام:خب بسه برین قلعه پیش ارباب
در کافه ی سارادیکو کلر:خوب وندل اونجاست باید بریم و هرچه میدونه رو ازش بپرسیم توبی:ام کلر این یکم خشن نیست؟ کلر:همین که گفتم دوکسی:ام بچه ها وندل داره میره از کافه بیرون کلر:چیییی عمرا بزارم بعد پرید روی وندل و بردنش تو یه جای خلوت
وندل:وای چه غلطی کردم اون کار رو انجام دادم تورو خدا منو نکشید کلر:چی میگی برا خودت؟ وندل:ام هیجی دوکسی:مثل ادم حرف بزن و بگو چیرو ازمون مخفی میکنی وندل:ام هیچی توبی:سریع مثل ادم جواب بده و گرنه تیکه بزرکت گوشته ( معنی اینو نمیدونم اگه بی معنی بود شرمنده😐)
وندل:گفتم که هیچی کلر:باشه پس برو به جهنم دنیای سایه ( یه جایی که از جهنم خودمون بد تره ) وندل:گفتم که نمیگم اگر هم بدونم نمیگم توبی:پس حتمی یه چیزی میدونی سریع اعتراف کن که چی میدونی وندل:گفتم که نمیدونم کلر:باشه پس برو به جهنم سایه بعد در دستان کلر اتیش های سایه در اومد و رفت سمت وندل کلر:فقط سه ثانیه وقت داری اعتراف کنی یک وندل:ام کلر:دو وندل"ام کلر:سه وندل:باشه اعتراف میکنم کلر:خب حالا بگو وندل:خب راستش.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حالم را بد کردی ناری رو خیانت کار انگار بگن گانمار انسانه