
اینم پارت یازده شرمنده دیر شد
بعد بارا رفت سمت کتاب خونه ( بارا=وقتی بیل کنترل تارا رو بدست میاره مثل بیپر تارا: وقتی تارا به کمک تیل بدنش رو بدست میاره ) یسنا:ام خب من باید برم دشویی مارکو:الان یسنا:ببخشید که ازتون اجازه نگرفتم مارکو:شما مراحم هستین یسنا در ذهنش:درد استار:خب برو زود برگرد یسنا:اون دیگه به زمانش ربط داره بارا:خب خب اون کتابی که دنبالش تو بخش ممنوعه هست پس یواشکی باید برم اونجا تیل:مگه خوابشو ببینی یهو تیل میخواست با بدن تارا جیغ بزنه که بیل جلوشو گرفت
بیل:فکر کردی که چی ببین تیل تو یه بی ارضه بودی پس زر نزن و سایفر خوبی باش تیل:تا از جسم این طفل معثوم در نری عمرا بیل:باشه خب یه زره دیگه مونده که تو هم از بین ببرم فقط باید به اون کتاب برسم تیل:فکر میکنی ملکه ماه او کتاب با ارزش رو میزاره تو بخش ممنوعه حتا اگه ورود بعضیا ممنوع باشه نه عزیز اون کتاب یه جاییی مخفی شده که هیچ کس نمیدونه بیل:خب پس باید بریم سراغ ملکه ماه 😈 تیل:نه نه نه منظورم این نبود نهههههه
بیل :هر هر ساکت باش دارم نقشه میکشم تیل:ترجیح میدم موز بخوری ( به قیمتش نگاه کردی دیگه ؟ ) بیل:منم ترجبح میدم شربت لال مونی بخوری تیل:خخخخخ بیل:مرگ و خخخخ درد و خخخخخ کی هستی که به من....... تارا:ببند اون دهنو لطفا ریس گرامی و اینکه تیل گورت رو گم کن از وجودم بیل خودش صد برابر تو ارزش داره تیل:وای نه اخرش بیل کار خودتو کردی
بیل:پ ن پ میشینم اینجا چسفیل میخورم تیل:گنجشک شی ارزن بخوری واقعا باس افتخاری تیل:هن؟ بیل:چیه نکنه یادت رفته چن سال پیش اینقدر بی عرضه بودی که نتونستی بری خواستگاری خواهر من تارا:ای خاک تو سرت کنن تیل و بیل:من یا اون تارا:اخه بیشور نتونستی مخ به دختر رو بزنی الان که بخوای مخ یه دختر رو بزنی پس فردا میشینی میگی مهریه رو کی داده کی گرفته
بیل:ببین از این یاد بگیر تارا:تو هم ببند دهنتو که نتونستی خواهرت رو سر و سامان بدی به ولا خودت باید بری با خواهرت ازدواج کنی بیل:اگه یه خری هم پیداش نشد خواهر منو بگیره نگران نباش یکی رو سراغ دارن تارا:اخه کدوم ع** ابنقدر خره تیل:الان این فوشی که دادی حاصل خر هم میشه تارا:هوی ببند دهنتو ی*** تیل:خب نمیخواین بریم تو دنیای واقعی اونجا بیشتر حال میده
بیل:تیل نمیدونی چقدر میخوام بزنمت میخوام بگیرم خفت کنم تیل:بیا بگیر بیل:چیکار کردی تیل:هیچی بیل:یه غلطی کردی الان تیل:اهان من یه زمانایی زانوم خالی میشه بیل:زانوت خالی میشه رو به من خالی میشه تارا:بس کنین دیگه این فوشی هم که تیل دارد کلا صد برابر فوشای منه الانم برید سر کتاب بعد همه چی به حالت قبل برگشت و بارا ، تارا دو کنترل میکنه خب بارا داشت یه کتاب رو باز میکرد که بهو.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️
خوب بود
ولی پارت بعدی رو بیشتر بنویس