10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ح/د انتشار: 4 سال پیش 1,713 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
با پارت سوم اومدم امیدوارم خوشتون بیاد🌹
از زبان مرینت👈 بعد رفتم تا برای امتحان فردا درس بخونم که مامانم گفت : دخترم بیا ناهار بخور. +باشه مامان الان میام من رفتم ناهار خوردم🥩🍗🍖🍟 و برگشتم تو اتاقم و بقیه درسام رو خوندم📚 بعد از تمام شدن درسام نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 2 است🕑 +جیییییییییغغغغغ. تیکی : چیشده مرینت +الان ساعت 2🕑 است من ساعت 5🕔 با آدرین قرار دارم و هیچ کاری هم نکردم تیکی : خب میتونی از آلیا کمک. +حق با توعه تیکی الان بهش زنگ میزنم📱📱📱
(مکالمه ی آلیا و مرینت پشت تلفن) آلیا : الو سلام مرینت. +سلام آلیا میشه بیای خونمون🥺
آلیا : چرا؟ مگه چیشده؟🤨+هیچی فقط یکم به کمک احتیاج دارم😇 آلیا : برای چی به کمک احتیاج داری. 🤔+خب راستش... (و جریانو براش تعریف کردم) آلیا : اوووووو پس خانم خانما با عشقشون قراردارن.😉😂 +آلیاااا😡 الیا : باشه بابا جوش نیار الان میام خونتون بای😀 +بای
بعد از ده دقیقه آلیا اومد. +سلام آلیا. آلیا : سلام مرینت خوبی؟. +ممنون تو خوبی☺️ آلیا : ممنون🙂 +بیا بریم تو اتاقم آلیا : باشه بریم😉 +خب آلیا باید چیکار کنم آلیا : اول برو حموم +باشه (30 دقیقه بعد) من از حموم اومدم بیرون و خودمو خشک کردم و لباس پوشیدم👖👕(نکته : دوستان شلوار ابیه رو صورتی و لباس سبزه رو سفید فرض کنید) و رفتم پیش آلیا. +خب الان باید چیکار کنم آلیا : خب برو رو صندلی میز آرایشی بشین تا من بیام آرایشت کنم💅👄(نکته : دوستان این استیکر لبه یعنی داره رژ لب میزنه یه وقت منحرف نشید♂️) . +باشه. (1ساعت بعد) آلیا : تموم شد الان فقط باید تمرین کنیم که جلو آدرین ضایع بازی در نیاری. +باشه
از زبان ادرین👈بعداز کل کل کردن با پلگ رفتم برای امتحان فردا درسام رو خوندم📚 بعد یک نفر در اتاقم در زد _بفرمائید ناتالی اومد داخل و گفت : ناهار حاضره آدرین بیا ناهار بخور. _باشه الان میام رفتم پایین و ناهار خوردم🍞🥐🌭🥪🌮🥓 و رفتم تو اتاقم و روی تختم دراز کشیدم و خوابیدم🛌
از خواب بیدار شدم و نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 4:30🕟 دقیقه است رفتم لباس همیشگیمو پوشیدم و کفشم رو هم پوشیدم👟 و از اتاق رفتم بیرون و رفتم پیش ناتالی _میشه امروز با یکی از دوستام بدون راننده و بادیگارد برم بیرون ناتالی : باشه برو ولی زود برگرد. _ممنون ناتالی خداحافظ. ناتالی : خداحافظ آدرین................... من رسیدم به پارک🏞️ و منتظر موندم تا مرینت بیاد
از زبان مرینت👈 بعد از کلی تمرین برای اینکه جلوی آدرین ضایع بازی در نیارم🤦♀️لباس همیشگیمو پوشیدم و بعد کفشم رو هم پوشیدم🥿 به سوی پارک🏞️ حرکت کردم و آلیا هم باهام اومد من تمام اعتماد به نفسمو جمع کردم و رفتم پیش آدرین +سلام آدرین _سلام مرینت خوبی؟ +ممنون تو خوبی. _ممنون مرینت +آدرین کاری با من داشتی که گفتی بیام اینجا _خب راستش چجوری بگم من....... من....... عاشقتم❤️(قیافه ی من : 😳🍅 قیافه ی آدرین : 😁😄 قیافه ی آلیا : 😍😍)(نکته : آلیا روی یه صندل دور از اونا نشسته و داره به اونا نگاه میکنه و گوشیش📱 تو دستشه و منتظر صحنه های هیجان انگیزه) من میخواستم چیزی بگم که آدرین انگشتشو گزاشت رو لبم و گفت _میدونم تو هم عاشقمی آلیا بهم گفت بعدش آدرین آروم بهم نزدیک شد منم آروم بهش نزدیک شدم و همو.............(عکس پارت) که یهو صدای عکس گرفتن اومد📸 من سریع از آدرین جدا شدم و نگاه به دور و برم کردم و دیدم که آلیا داره از ما عکس میگیره📷 +آلیا توکه منتشر نکردی؟😨 درسته؟🥺 آلیا : چرا نکنم؟😎. و تا خواست منتشر کنه من گوشیو از دستش کشیدم و سریع عکس رو پاک کردم و دیدم که آلیا داره میخنده😅 بهش گفتم +چرا میخندی. آلیا :.........
آلیا : چون قبل از اینکه تو گوشیو از دستم بکشی من اونو تو اینیستا. تگلرام. روبیکا. وبلاگم. سایت تستچی منتشر کردم و حتی اونو توی واتساپ برای نادیا شاماک فرستادم. +چییییییییییییییییییییبی چرا اینکارو کردی. آدرین دستش رو گزاشت رو شونم و گفت _اشکال نداره عزیزم💖 آخرش که مردم باید می فهمیدن ما عاشق همیم❣️ +درسته آدرین ولی بنظرت یکم زود نبود🤦♀️ _نه خیلیم دیر بود😎 حالا بیا بریم باهم بستنی بخوریم🍦🍦 +باشه بربم😁
ما رفتیم پیشه آندره تا بستنی بخوریم آندره گفت : یه عشق پاک و خالص و یکی از قوی ترین عشق های پاریس❤️❤️ یه بستنی سبز نعنایی به رنگ چشاش💚 و یه بستنی با طعم بلوبری به رنگ موهاش💙 _ممنون آندره😄 +ممنون آندره😄. ما رفتیم روی پل نشستیم🌉 و بستنیمونو🍦🍦 خوردیم بعد از خوردن بستنی به ادرین گفتم +من باید برم چون فردا امتحان داریم و باید درسامو بخونم _باشه مرینت خداحافظ👋 +خداحافظ👋 من رفتم خونه و به مامان و بابام سلام کردم و رفتم تو اتاقم و درسام خوندم📚 تا ساعت ۹ شب🕘 بعد کامپیوترمو روشن کردم🖥️ و دیدم که نادیا شاماک داره اخبار میگه و تیتر اول خبر ها بوسه ی من و آدرینه +تیکی باورت میشه که به ادرین رسیدم تیکی : برات خوشحالم مرینت ولی بهتره زودتر بخوابی
تا فردا هم زود بیدارشی. +باشه تیکی شب بخیر و گرفتم خوابیدم🛌
از زبان آدرین👈 وقتی به خانه رسیدم🏢 به ناتالی سلام کردم و رفتم تو اتاقم و بقیه درسامو خوندم📚 تا ساعت ۹ شب🕘 و بعدش تلویزیونو روشن کردم📺 (اتاق آدرین خودش تلوزیون داره) و دیدم نادیا شاماک داره اخبار میگه و بوسه ی من و مرینت تیتر اول خبرها است و بعد گرفتم خوابیدم🛌 تا فردا زود بیدار بشم
پایان امیدوارم که خوشتون بیاد لطفاً لایک و کامنت بذارید خداحافظ
ببخشید من یه چیزی رو باید اول داستان بهتون میگفتم تو داستان من لوکا عاشق مرینت نیست و هنوز عاشق کسی نشده و کاگامی هنوز وارد داستان نشده ولی بعدا میشه و لایلا هم هنوز از سفر دور دنیاش برنگشته.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
35 لایک
عالی پرفکت حاجی ادامه بده
مشتی هستی ملوان کشتی هستی
پارت 2 الان اومده
توی تستچی هم منتشر کرد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
همه دارن میورسن دو کو
اما معلومه اولش چی شد الیا به ادرین گفت تو
پارت 2 کجاست 😠😠😬😬😡😡😢😢😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
پس پارت دو کجاست؟😭😭😭😱😱
پس پارت 2 کو؟
پارت ۲ کو؟؟
پارت ۲ کو؟
میتونم یک چیزی بگم
دوش چیشد پس چرا دوش نیست