معرفی داستان زمهریر قلبم

مرینت دوپنچنگ پدرش یه پلیس و اونم با پدرش همکاری می‌کنه و ۲۰ سالشه و تو دانش گاه هم تو همین رشته درس میخونه و برای پلیس بودن آموزش میبینه

ادرین اگراست ۲۲ ساله تو سازمان پدر مرینت کار می‌کنه و یه برادر داره و با پدرش زندگی می‌کنه و مادرش. از دنیا رفته

کاگامی سوروگی ۲۰ سالشه و به ادرین علاقه مند و خیلی سعی می‌کنه که توجه شو جلب کنه ولی ادرین خیلی از کاگامی خوشش نمیاد

لوکا کوفین که اون هم یکی از اعضای سازمان پدر مرینت ۲۳ ساله

الیا سزار که دیگه فکر نمیکنم نیازی به توضیح باشه بهترین دوست مرینت و اون هم تو ساز مان مشغول به کار

خب دوستان اسلاید بعدی یه بخشی از داستان رو می‌زارم بگید ادامه بدم یا نه

از زبان مرینت : امروز یه جلسه تو سازمان بود همه منتظر بودن که پدرم بیاد راستش پدرم نمی‌خواد کسی تو این سازمان بدونه که من دخترشم خودش که میگه به خاطر این که من در آینده رعیس این ساز مان میشم و پدرم میگه که اگر کسی بدونه ممکن آسیب ببینم

خب به نظر اون ادامه بدم یانه

راستی برای دوستانی که داستان عشق مغرور من رو انتخاب کرده بودن باید بگم اون هم می‌زارم ولی باید یکم صبر بکنن