سلام من آیلینم و تازه وارد تستچی شدم😊 لطفا از من حمایت کنید چون من دوستی ندارم و اگر از داستانم خوشتون اومد با لایکاتون بهم کلی انرژی و انگیزه بدید مرسی😍
Farest love
جنگل عشق
روزی روزگاری
گروهی از بچه ها در یک روستا زندگی میکردند که هر روز هم با هم بازی میکردن.
در این حال یک دختر به نام کیت و یک پسر به نام لیام بودن که هیچ وقت با هم کنار نمی اومدن😕
وقتی که کیت میگفت بریم دوچرخه سواری لیام سریع مخالفت میکرد و میگفت امکان نداره من نظر میدم ولی کیت عصبانی میشد و میگفت امکان نداره منم به بازی تو بیام!بعد باز لیام میگفت به جهنم نیا باز کیت میگفت.......
باز لیام میگفت........
همینطور ادامه داشت تا وقتشان تموم میشد🤣😑
در گروه آن ها دو پسر و دو دختر دیگر هم وجود داشت.انگار سه تا پسر بودند و سه تا هم دختر😉
اسم یک پسر مکس و اسم پسر دیگر پیتر بود.
اسم یک دخترآنا و اسم دختر دیگر ماریا بود.
پس مکس و پیتر ولیام و کیت و آنا و ماریا😁😍
اما کیت و لیام هیچ راهی نداشت که باهم کنار بیایند🙁
روز ها و ماه ها و سال هاو.... گذشت ولی این دو با هم مشکل داشتند😭
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عزیزم قشنگ بود پارت بعدم بزار✨❤️🔥
حتما عزیزم تو نظر سنجی ها هم اگر برات مقدور بود شرکت کن مرسی قشنگم😘