
شاید براتون سوال باشه که جشن رنگ ها دقیقا از چه زمانی و چجوری به وجود اومد. حالا با هم بریم به سوی جوابش...

جشن رنگ ها یا هولی (Holi) یکی از زیباترین و شادترین جشن های جهان است که در هند, نپال, پاکستان و چند کشور دیگر برگزار می شود. آیین جشن دو روز است. در روز اول هنگام غروب آتش برپا می کنند و دعا می خوانند. در روز دوم به یکدیگر آب حاوی رنگ و پودر های رنگی می پاشند و در پایان شیرینی می خورند, آرزوی خوشبختی می کنند و آیشوارته ( احترام به بزرگترها) می گیرند. بیش از یک میلیون سال پیش, پادشاهی اهریمنی به نام "هیرانیاکاشیپو" وجود داشت. روزی او تصمیم گرفت تا به عنوان توبه, برهما ( خدای آفریننده) را ستایش کند. او مدت بسیار طولانی را به دعا گذراند تا اینکه برهما ظاهر شد و توبه ی او را قبول کرد. سپس از او پرسید که چه خواسته ای داری تا من برآورده کنم؟

هیرانیاکاشیپو که ذات پلیدش تغییری نکرده بود از برهما درخواستی حیله گرانه کرد. اینکه کشته نشود به 5 شرط. اول نه در روز و نه در شب. دوم نه داخل خانه نه خارج خانه. سوم نه بر روی زمین و نه در آسمان. چهارم نه توسط انسان و نه توسط حیوان. پنجم نه با آسترا (سلاح ماورایی) نه با شاسترا (سلاح انسانی). و برهما قبول کرد. در نتیجه او متکبر شد و به آسمان ها و زمین حمله کرد و مردم را وادار به پرستش خودش کرد. در این بین پسرش پراهلادا که یک کودک بود, پیوسته ویشنو (نارایان) خدای محافظ را ستایش میکرد و همیشه در حال دعا بود. هیرانیاکاشیپو از این اتفاق شدیدا خشمگین شد و تصمیم گرفت تا او را بکشد.

او راه های مخلفی را امتحان کرد اما هر بار ویشنو پراهلادا را نجات می داد. تا اینکه او از خواهرش هولیکا که توانایی زنده ماندن در آتش را داشت, درخواست کرد تا پراهلادا را محکم در تل هیزم نگه دارد تا نتواند فرار کند و بسوزد. پراهلادا در همان حال نیز به دعا ادامه داد تا اینکه هولیکا در آتش سوخت و او زنده و سالم از دل آتش بیرون آمد. سپس ویشنو به شکل یک نیمه شیر نیمه انسان به نام ناراسیمها (تجلی چهارم از ویشنو) درآمد و او را در غروب...روی پله های ایوان خانه... بر روی دامان خود.... و توسط چنگال هایش کشت.

مردم برای این اتفاق جشن گرفتند و به صورت یک سنت 16 روزه درآمد. حدودا 5000 سال پیش, کریشنا خدای عشق ( تجلی هشتم از ویشنو) در ورینداوان به دنیا آمد. روزی او بخاطر تضاد رنگ پوست تیره اش با پوست روشنِ رادها محبوبش ( تجلی خدای برکت و ثروت لاکشمی که soulmate ویشنو است) به مادرش شکایت کرد. مادر کریشنا (یاشودا) پیشنهاد کرد که به صورت رادها رنگ بمالند.

وقتی روز جشن فرا رسید, کریشنا و برادرش بالرام به همراه سایر مردانِ ورینداوان با کیسه های رنگ به شهر بَرسانا آمدند و به دختران رنگ پاشیدند. رادها نیز چوبی برداشت تا کریشنا را بخاطر این شیطنتش تنبیه کند.... و هولی تبدیل شد به نماد عشق رادها و کریشنا که در تمام هند گسترش یافت... و تا به امروز ادامه دارد و باعث شادی قلب های فراوان شده است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چه جشن قشنگی
عالیی بود زیبارو لذت بردممم 🎀🛐✨😭
ممنون میشم یه سر به پستام بزنی و حمایت کنیی ^^^
در واقع هولی یا هولی دی هستش
فرصت