سلاام بعد از یه مدت طولانی..:)✨ خوبید!؟ امتحانا خوب پیش میره؟...امیدوارم تاخیر زیاد من موجب زدگیتون از داستان نشده باشه و همچنان دوستش داشته باشید اگه لیاقتش رو داره:)❤️
سردرگم توی خیابون ها میدویدم و اسمش رو صدا میزدم، اون صفحه ی کاغذ و نوشته هاش مدام جلوش چشمم بود؛ چرا انقدر ازش به خاطر اینکه به عنوان یه انسان کنارمه تشکر کردم؟ چرا یه درصد فکر نکردم که همچین اتفاقی نیفته؟ اینا مثلا حرفای آرامش بخش و امید ده بود؟ اینکه بهش گفته بودم که هر وقت احساس کرد از زندگی خسته شده فقط کافیه به من تکیه کنه قرار بود حالش رو خوب کنه؟ پس چرا همه ی اینا بیشتر شبیه یه جوک و تمسخر به نظر میرسید؟...همشون برای شخصی مثل ها یون معنای واقعی ناامیدی بود و این من رو بیشتر سردرگم میکرد... شاید در نگاه اول خیلی هم حرف های بدی نباشه ولی توی اون شرایط روحی، منم مثل هر کس دیگه ای خودم رو ناکافی و مقصر تمام این اتفاقات میدونستم و توی هر چیزی اشتباهی از خودم رو میدیدم... مدت زیادی بود که داشتم دنبالش میگشتم پاهام خسته شده بود و حس بد عمیقی بدنم رو در خودش غرق می کرد ، برای چند دقیقه ای از حرکت ایستادم، نمیدونستم دقیقا باید چه کاری انجام بدم ، کجا دنبالش بگردم ، بعد از مواجهه باهاش چی بگم حتی نمیدونستم که میتونم دوباره ببینمش یا نه ؛ کم کم احساس کردم دیدم داره تار میشه و بعد از اون گرمای کوتاهی رو روی گونه هام احساس کردم، نمیتونستم خودم رو توی شرایطی که داشتم از سر نا امیدی اشک میریختم رو درک کنم...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
عالی
کجایینಥ_ಥ💔
سلاام🥲❤🩹
دیره...ولی اومدم:')
نویسنده عزیز
من بسیار از داستانتان لذت بردم ولی چرا بقیشو نمیدییییییییییی
باعث افتخارمهه^^
فکر کنم دیده باشیش چون توی پارت جدید نظر دادی اما خب بقیش رو هم خواهم گذاشتಥ_ಥ
مرسی بابت نظرت:)🤍
🤍🤍
هی کارت عالیه از اون اولش با رمانت بودم و واقعا عاشقش شدم
ببین اینکه دیر میزاری ممکنه خیلیا رمان و فراموش کنن پس ب نظرم بهتره زودتر بزاریش
هرچند فکر میکنم امتحاناتت هم تا الان باید تموم شده باشه
مرسیی:)) واقعا باعث افتخارمه که چنین بازخورد هایی رو دریافت کنم... امیدوارم از این به بعد بتونم نظرت رو جلب کنم🤍
اره این مشکل وجود داره که دیر گذاشتن پارت ها باعث رها شدن داستان توسط یه عده ای میشه اما برخی اوقات واقعا فرصتش رو ندارم... امتحاناتم هم درسته بخش خرداد ماهش به پایان رسید و خیلی زود بعد از اون امتحانات تابستونیم شروع شده متاسفانه...💔
اما در نهایت ممنون بابت نظرت^^💕✨
پارتجدیدنمیدیبانو؟=)
پارت جدید منتشر شد...متاسفم بابت تاخیر:(
دیدممممم
خیلییی خوب بووووود:)
مرسییییی:))) خوشحالم که دوستش داشتی^^🌸💕
دارم به صورت دزیره همشهری بودنم رو به رخ میکشم😔😂فقط ورژن اصفهانی:))
به این نتیجه رسیدم که باید از اول پارت ها داستانتو بوخونم چون مطمعنم خیلی قشنگهههه🤍
😂 به صور های مختلف...
نمیدونم فرصتش رو داشته باشی یا نه اما اگه بخونی که من خوشحال خواهم شدಥ_ಥ✨
هق وقتی پارت اول رو خوندم دیدم مال خیلی وقته پیشه گفتم که لابد داستانو ول کردی و وقتی دیدم داستان به این زیبایی رو ول کردی قلبم شکست اما حالا با این پارت ۲۵ که انتشار ۶ روز پیش رو داره احساس کردم خیلی خیلیییی خوشحالللل شدمممم🦹🤩 ... لطفا داستانت رو ادامه بده خیلی استعداد خوبی تو نویسندگی داری:))))
اوه🥲💔عجیبه که همزمان هم خس خوشحالی و هم ناراحتی رو بهت منتقل کردم🥲😂 اما در نهایت خوشحالم که ادامه ی داستان تونسته خوشحالت کنه^^
مرسیی نظر لطفته:) و اینکه حتما ادامش میدم
تروخدا پارت بعد بخاطرتو من کل پارت هاتو کپی کردم ک بشینم از اول بخونم بعد ی مدت و ی دلیل دیگم هس ماکانم نتش داره تموم میش از پارت 13 تا 25 فق کپی کردم دستم فلجججججح شدددد حس ندارعه وایی
اوه مای گاد...جزو اولین دفعه هاییه که میبینم یه مفعر همچین کاری در مورد داستان های من انجام میده:)✨🧡
چند روز دیگه امتحانام تموم میشه شروع میکنم به دوباره نوشتن چون الان واقعا فرصت و تمرکز ندارم🥲
موفق باشیی.💗✨
و مهم نیست اگ کسی داستانات نخونه من هستم و حمایتت میکنم ادامه و از دست نکش وگرنه من خودم پارت میکنم🗿💗
ممنون این واقعا امید بخشه...هر چند دارم بعد از یه مدت طولانی این کامنت رو جواب میدم...
مطمئنا ادامش میدم کار من دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره😂🤝🏻
و در نهایت ممنون از حمایت هات🤍
داستانت فوق العادس💖☁
مرسیییی خیلی ممنونمم:))🧡
❤
عرررر عالی بود
خیلییی خیلیی سپاسگزارممم=]💗✨