خب سلام این تست مقدمه ی ایده ی جدیدیه که برای داستان نویسی دارم و یکم توضیحات در مورد همین داستان...
بیست سوم ماه ژوئن:
آفتاب درست و مستقیم به عمارت مارشال می تابید و اون رو درخشان تر از هر وقت دیگه ای نمایان می کرد، درست مثل یک ستاره در قلب شهر میدرخشید حتی زیباتر از کاخ امپراتوری! دیوار های بلند سفید رنگش که تا نزدیکی آسمان ادامه داشتند نمیتونستند صدا ها ، هیجانات و حرف های عمارت رو بین خودشون حبس کنند و خبر همه جا پیچیده بود...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالییی بود
نمیزاری نه
رفتییییی
سلام خبی داستانت خیلی قشنگه 🙌💓
مایل به فرند؟!🥰
کی میزاری؟
واسش ذوق دارم
ایوللل
سبک آکادمیا فوق العادست
و نوشتنش دل انگیز تر....
فایتینگگگگگگگگ❤🍓
عررررر عررررررر
چرا بم نگفتییی که داستان گذاشتی تستچییی؟🤩
هعی💃
صوووووو نایسه لاوم خیلی قشنگه من که خیلی دوس دارم بخونمش:))))))
عالیییییییییی (◍•ᴗ•◍)
منتظررررررر پارتتتتتت اولممممممم^-^
بشدت مشتاقم براش :"))
امیدوارم بتونم فرصت نوشتن و بارگذاریش رو پیدا کنم:)♡
سلامی از طرف کاربر غریبه آشنایی که تقریبا یه سال پیش باهاش آشنا شدی:)))
خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم ولی به سیاهی شب منو باز ترغیب کرد بیام یوزر نیمتو سرچ کنم و باز از اول شروع به خوندنش کنم..
هیچوقت فکر نمیکردم تو همچین سایتی همچین وانشاتای جالب و خاصی آپلود بشه و اینقدر جذبم کنه!:))
سلاام:)) واقعا هنوزم باورم نمیشه یه سال شد...چقدر زمان زود میگذرهه:")✨
وای این واقعا باعث افتخارمه که ارزش اینو داشته که به خاطرش یه سر به اینجا بزنی:))
منم هیچوقت فکر نمیکردم چنین بازخورد های زیبایی رو دریافت کنمಥ_ಥ💕