اینم از پارت دومممممممم🥺🥺🍭
با باز شدن در حرف نیلا نصفه موند، سرمو به طرف در چرخوندم و یه پسرک با موهایی که تو صورتش ریخته بود دیدم، چقدر آشنا بود!
اوه آره، شبیه همونیه که دیشب دیدم، یا شایدم خودشه!
نیلا از کنارم بلند شد، و همینجور که داشت از اتاق میرفت بیرون گفت:
=این داداشمه، یخورده باهاش صحبت کنی حالت بهتر میشه.
و بعد از یه لبخند، در و بستو رفت.
پسرک روی تخت کنارم نشست، دستامو گرفت و گفت:
+هی، تو حالت خوبه؟
کمی صدامو صاف کردم و گفتم:
_آره من حالم خوبه.
+مطمئن؟
یخورده توی اون شرایط معذب بودم پس خیلی آروم گفتم:
_من خوبم، چیزی نیست، ممنون.
+حالت تهوع، سردرد، دل درد، هیچی نداری؟!
_نه...خوبم.
+اسمت چیه؟
با تعجب سرمو آوردم بالا و بهش خیره شدم، الان اون ازم اسم خواست؟ باورم نمیشه، آخه کسی تا حالا ازم اسممو نپرسیده بود، همه منو احمق صدا میزدن!
+چیشد؟
با تعجب گفتم:
_چی چیشد؟
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
59 لایک
عالیییییییییی
مرسی جیگر🧡
😘
اسم مادر کوک سارا هست 😂😂
آره😂
عالی ❤❤
🥺🥺🥺🍭
نااایسسسس
مرسی عزیزم
میشه پارت بعد و سریع تر بزاری دارم جر می خورم
چشم😂💕
چرا داری جر میخوری؟😂
از فضولی
به به😂
چشم، امروز راس ساعت سه بعد از ظهر میزارم، حتما بیا ببین💜
ایول