عشق بی انتها من پارت 6

تاساعت ۵ همه کار هامو کردم یهو دیدم یکی داره صدام می کنه رفتم روی بالکن دیدم کت نواره مرینت : بیا تو کت کت : باشه کمک برای حل درسات نمی خواهی مرینت : نه پیشی خودم حل کردم یهو

دیدم یکی از پشت بغلم کرد گفتم کت چی کار می کنی کت: هیچی دارم بغلت می کنم مرینت : باشه حالا ولم کن برم تبدیل شم کت: باشه رفتیم هتل یه اتاق گرفتیم لیدی : این چه تختیه باید تو روی

کاناپه بخوابی کت : باشه ولی اینقدر بی محلی نکن لیدی : باشه کت : راستی می خوام یه چیزی بگم لیدی : بگو کت: اگه این دفعه بهم پشت کنی منم بغلت می کنم اگه برنگرد می بوسمت حالا می

خواهی تصمیم بگیر که انجام بدی یا ندی لیدی : باشه بابا کت : آفرین 😁 لیدی : صبح پاشدم دیدیم کت با صدای آخ آخ بلند شده

وای کت چی شده وای باید اورژانس رو خبر کنیم وای چی کار کنم حرف بزن دیگههههه کت : چته چرا داد می زنی فقط گردنم خشک شده حالا نمی خواهی به ما صبحانه بدی می رم برات ماکارون

درست کنم کت : مگه بلدی لیدی : آره کت : باشه پس زود باش از گرسنگی دارم می میرم لیدی : ای کت شکمو کت : لیدی برگرد لیدی برنگشت لیدی : دیدم یهو یکی از پشت بغلم کرد گفتم کت چی کار می کنی کت: مگه بهت نگفتم اگه بهم جواب ندی بغلت می کنم لیدی: خوب بابا