
رسیدیم هتل من هم گفتم تلافی کنم وقتی آدرین از حمام آمد بیرون من پشت در قایم شده بودم و یه دفعه بووووووومممممم آدرین : مرینت زهره ام آب شد دیونه مرینت : من هم تلافی کردم دیدی آدرین : خیلی زود تلافی می کنی می دونستی مرینت : آره می دونم راوی : فردا شد مرینت و آدرین وسایل هاشون رو جمع کردن و تبدیل شدن رفتن به سمت قطار وقتی رسیدن پاریس بقیه رو خودشون بگن مرینت : وقتی رسیدیم به پاریس شب بود و من وسایلم رو گذاشتم سر جاشون و لباس برای فردا انتخاب کردم تیکی : مرینت مرینت به مامان و بابات نگفتی که فردا آدرین می خواد بیاد خواستگاری مرینت: ای وای تیکی اصلا یادم نبود الان بهشون می گم مامان و بابا می خوام یه حرفی رو بهتون بگم سابین : بگو عزیزم مرینت : فردا آدرین با پدرش می خوان بیان خواستگاری آمدن بهتون بگم اگه اجازه بدید من به آدرین بگم بیان تام : حتما بگو بیان قدمتشان سر جفت چشمان من مرینت : ممنون الان بهش می گم مرینت : سلام آدرین آدرین : سلام مرینت خوبی مرینت: خوبم آدرین ببین من الان به پدر و مادرم گفتم و هر دوشان قبول کردند تو به پدرت گفتی آدرین : نه یادم رفت الان بهش می گم گابی : سلام پسرم آدرین: سلام پدر پدر وقت دارید فردا بریم خواستگاری مرینت گابی : وای مبارکه حتما می آیم برو بهشون بگو که آماده بشن فردا میریم خواستگاری مرینت : وای حالا چی بپوشم تیکی مرینت این لباس مجلسی خیلی قشنگع همین رو بپوش مرینت : باشه تیکی ممنون تیکی : خواهش می کنم

لباس مرینت

لباس ادرین
آدرین : پدر من حاضر ام گابی : خوب بریم آدرین و گابریل رفتن و به خونه مرینت اینا رسیدن آدرین سلام مرینت : سلام خوش آمدید گابریل : سلام بر مرینت بانو مرینت : ممنون بفرماید داخل سابین : اگه مرینت و آدرین از هم خوششون میاد ما مشکل نداریم آدرین و مرینت برید در اتاق با هم حرف بزنید مرینت : آدرین بیا بالا آدرین : باشه با اجازه تون من با مرینت برم سابین : بله بفرمایید آدرین : وای از این عکس ها حتی من خودم بعضی خاش رو ندارم تو از کجا آوردی مرینت : عاشق کسی هم که باشی باز هم می تونی پیدا کنی آدرین : به به شاعر هم که شدی مرینت : بله شاعر بودیم مرینت چه دسته گل خوشگلی آدرین : امیدوارم که خوشت آمد سلیقه خودم هست خوب دیگه بریم پایین آدرین باشه راوی : مرینت و آدرین رفتن پایین و با پدر و مادر مرینت و پدر آدرین قرار و زمان عید رو گذاشتن گابی : خوب فردا مرینت و آدرین برن حلقه هاشون. و بخرم و تا هفته بعد که عقد هست کار هاشون رو انجام بدن مرینت : آدرین کی بریم برای خرید حلقه ها آدرین : فردا ساعت ۵ خوبه مرینت : آره خوبه ادرین : مرینت این حلقه ها خوبن مرینت آره خیلی خوشگلن همین ها خوبه پس بریم بخریم عکس حلقه هاشون

حلقه هاشون
لیا : هی دختر چند روزه نیستی مرینت : سلام آلیا خیلی کار دارم برای همین نتونستم ببینمت بعدا باهات تماس می گیرم خدافز آلیا : خیلی مشکوک می زنه فردای اون روز مرینت : فردا من و آدرین باهم رفتیم مدرسه اون روز من و آدرین پیش هم نشستیم و کلویی و لایلا داشتن دق می کردن من اون روز به آلیا همه چیز رو گفتم اون هم خیلی خوش حال شده بود ما برای همه دوستامون کارت دعوت دادیم زمان عقد هفته بعد ساعت ۷ عصر بود من و آدرین رفتیم یه خونه خریدیم آدرین : از حالا به بعد اینجا می موندیم مرینت بیا بریم خونه وسایلت رو جمع کن بعد برگردیم خونه ما من وسایلم رو جمع کنم مرینت: باشه بریم مرینت و آدرین تا ساعت ۶صبح داشتن خونه شون رو می چیدن آدرین : مرینت چقدر خسته شدیم میذاشتی به کارگر می گرفتیم مرینت : نه ارتش به این بود که خونمون بچینیم آدرین : آره راست می گی خوب دیگه بریم بخوابیم مرینت : آره بریم بخوابیم ساعت ۷ باید عقد کنیم آدرین : وای یادم نبود راست می گی مرینت : یه ساعت بخوابیم بعد پاشیم بریم آرایشگاه آدرین: باشه مرینت : آدرین پاشو باید بریم آرایشگاه مگه ساعت ۷ عقد نیست آدرین : پا شدم مرینت : آدرین بدو آدرین : باشه بزار صبحانه ام را بخورم آمدم لباس مرینت 👇🏻👇🏻 مرینت:. همه همه چیز رو برداشتم این از لباس کفشام خوب من حاضرم آدرین : با دهن پر من هم حاضرم همه چیز مو برداشتم بریم در همین لحظه یکی شرور میشه مرینت : وای الان باید شرور بشی آدرین بدو باشه لیدی و کت در کمترین لحظه شرور رو شکست می دن و بعد می رن تا خودشون حاضر بشن وقتی حاضر شدن رفتن آدرین : مرینت دوپن چنگ آیا حاضری ملکه من بشی مرینت : با. بله من جمعیت رفت رو هوا بعد من و آدرین همو بوسیدیم 💋 لوکا : واقعا که حسودیم شد الهی خوشبخت بشن 😉 کلویی : واقعا مسخرست آلیا: به سلامت کلویی نینو : وای چه دوستایی داریم ما آلیا : الهی خوشبخت بشن مرینت دو سال بعد دوسال بعد از ازدواج من و آدرین میگذره اون موقع ما ۱۹ سالمون بود که باهم ازدواج کرده بودیم الان ۲۱سالمون هست مرینت : آدرین پاشو پاشو دیگه مگه تو نمی خواهی بری سر کار آدرین : مرینت توروخدا ولم کن بزار یکم بخوابم مرینت : نه نمیشه پاشو آدرین : از دست تو باشه پاشودم مرینت: آفرین راستی امروز بریم خونه مامان بابام آدرین : ام نمیدونم باشه بریم مرینت : پس من بهشون می گم آدرین : خوب من رفتم خدافظ مرینت: خداحافظ آدرین : ساعت ۷میام دنبالت مرینت: باشه راوی : مرینت تا ساعت ۶ همه کار هاشو انجام میده و منتظر می مونه تا آدرین بیاد مرینت : آه تیکی چرا این آدرین نمیاد تیکی : مرینت جونم هنوز ساعت ۶ هست آدرین گفت که ساعت ۷ میاد دنبالت ساعت بابد بختی حرکت می کنه و آدرین میاد آدرین : مرینت من آمدم حاضری مرینت : آره حاضرم بریم آدرین : بریم آدرین : رسیدیم مرینت : خوب بریم که من خیلی دلم برای اتاقم تنگ شده آدرین : وا فقط دلت برای اتاقت تنگ شده مرینت : نه برای اونا هم تنگ شده آدرین : آها سابین : صدای زنگ می یاد فکر کنم که آمدن سابین : سلام بر دختر و داماد گلم خوبین آدرین : سلام خوبین بله ادامه در نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🎹🖤 Happy Birthday sevgin angel
سلاممممم خوبی؟💖💖💖
آماده باش شمع و فوت کنی 3..2..1 تولدت مبارککککک 💖💖💖
کادویی که برات فرستادم و دوست داشتی؟💖
سلامممم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^❤
امیدوارم به همه ی ارزوهای قشنگت برسیی ^^❤