فقط یکم ۳

اون سایه سایه استاد فو بود اما به لحظه بعد تغییر کرد معلوم نبود داره به چی تبدیل میشه اون داشت به یه دریچه تبدیل می شد پشت اون دریچه لیدی باگ وایساده بود . از زبان لیدی یه نور سفید زننده داشت به چشام می خورد انتهای اون نور داشت تغییر میکرد اون تبدیل به یه دریچه شده بود پشت اون دریچه کت بود

وارد اون دریچه شدم هم زمان با من کنم از اون سمت وارد دریچه شد اما همین که خواستیم همو ببینیم یه دفعه توی یه چاله عمیق افتادیم نمی‌دونم چند ساعت اونجا بودیم اما افتادن تمومی نداشت

وقتی چشام و باز کردم دیدم توی یه اتاق که شبیه اتفاقا توی دوره چین در گذشته بود بودم تنم یه لباس چینی سنتی بود رفتم سمت در از تعجب نمی‌دونستم چی کار کنم این تنها کاری بود که می تونستم انجام بدم وقتی درو باز کردم ....

لایک کن ☘️☘️🌿