
امیدوارم خوشتون بیاد با نظراتتون منو خوشحال کنین مرسی
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من الان ساعت گذاشته بودم ... اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم ... رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم ... یه لباس سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه لباس روشن بپوشه .... حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت .... یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین .. هام به اندازه ی کافی سرخ بود ... عین میمون از نرده های پله سر خوردم رفتم طبقه ی پایین .. مامان و بابا تو اشپزخونه بودن داشتند صبحونه میخوردند ... با صدای بلندی بهش سلام کردم که یه متر پریدن ... - اخه بابا جون مگه تو مرض داری این طوری سالم میدی ؟ سکته کردم ... - نترس بابا شما تا نوه ی من رو نبینید سکته نمیکنید .... البته هر وقت خواستید سکته کنید قبلش به من بگید من لباس مشکی بخرم ...مامان شما هم همین طور ها من عاشق مامان بابام ام برای همین همیشه با هاشون شوخی میکنم ... مامان زد تو صورتش .. - ماریا خجالت نمیکشی این حرف ها چیه ... رفتم جلو صورت مامان رو بوس کردم .. - الهی قربونت برم شوخی کردم ... - خیله خوب ... ولم کن صورتم رو قرمز کردی .... - مامان من که رژ نزدم .. دریا کجاست ؟ باز رفته نامزد بازی خجالت نمیکشه حاال اگه من بودم عمرا میذاشتید با طرف تا سر خیابون برم .... - خجالت بکش دختر این حرف ها چیه ...حاال چرا زود میخوای بری دانشگاه ؟ از فکر نقشه ی که میخواستم انجام بدم خنده ام گرفت ... - هیچی کار دارم باید زود برم ... - ماریا ظهر اگه تونستی زود تر بیا مهمون داریم ها .... ای بابا گور بابای مهمون من محیط جذاب دانشگاه رو ول کنم بیام خونه ... - اگه تونستم زود میام بای بای ... بند کفش هامو بستم رفتم تو حیاط .. صبری خانم داشت به باغچه ها اب میداد ( صبری خانم ایرانیه اوکی؟) هام به اندازه ی کافی سرخ بود ... عین میمون از نرده های پله سر خوردم رفتم طبقه ی پایین .. مامان و بابا تو اشپزخونه بودن داشتند صبحونه میخوردند ... با صدای بلندی بهش سالم کردم که یه متر پریدن ... - اخه بابا جون مگه تو مرض داری این طوری سالم میدی ؟ سکته کردم ... - نترس بابا شما تا نوه ی من رو نبینید سکته نمیکنید .... البته هر وقت خواستید سکته کنید قبلش به من بگید من لباس مشکی بخرم ...مامان شما هم همین طور ها من عاشق مامان بابام ام برای همین همیشه با هاشون شوخی میکنم ... مامان زد تو صورتش .. - ساحل خجالت نمیکشی این حرف ها چیه ... رفتم جلو صورت مامان رو بوس کردم .. - الهی قربونت برم شوخی کردم ... - خیله خوب ... ولم کن صورتم رو قرمز کردی .... - مامان من که رژ نزدم .. دریا کجاست ؟ باز رفته نامزد بازی خجالت نمیکشه حاال اگه من بودم عمرا میذاشتید با طرف تا سر خیابون برم .... - خجالت بکش دختر این حرف ها چیه ...حاال چرا زود میخوای بری دانشگاه ؟ از فکر نقشه ی که میخواستم انجام بدم خنده ام گرفت ... - هیچی کار دارم باید زود برم ... - ساحل ظهر اگه تونستی زود تر بیا مهمون داریم ها .... ای بابا گور بابای مهمون من محیط جذاب دانشگاه رو ول کنم بیام خونه ... - اگه تونستم زود میام بای بای ... بند کفش هامو بستم رفتم تو حیاط .. صبری خانم داشت به باغچه ها اب میداد اب پشت سرش بود رفتم شلنگ رو برداشتم اب رو هم باز کردم ... همیشه عادت داشتم به صبری خانم میگفتم سبزی خانم ... - سبزی خانم ؟
وقتی که برگشت شلنگ رو گرفتم تو صورتش ... با صدای بلند خندیدم ... االن تو دلش معلوم نیست چه فحش های به من میده ... - اخه دختر من از دست تو چی کار کنم ببین لباسم خیس اب شد اخر سر من از دست تو روانی میشم همین دیروز رفتم دوتا امپول زدم ... با خنده گفتم : - برای چی سبزی خانم ؟ - برای اینکه سرما خورده بودم نیست شما دیروز لطف کردی من رو انداختی تو استخر برای همونه ... - اهان حقت بود اخه تا شماباشی که نری کار های من رو به مامان بگی ... دیگه وانستادم ببینم چی میخواد بگه سریع سوار ماشین شدم رفتم به طرف دانشگاه ... ماشیین رو پارک کردم رفتم به طرف در ورودی ... همه ی دانشجو های دانشگاه من رو به اسم شیطون میشناختن ... مخصوصا حراست عزیز... ارادت خاصی بهشون دارم برادر های زحمت کش هسنتد ... رفتم تو کالس هنوزهیچ کس نیومده بود .... افرین ماریا خانم چه به موقع اومدی ......... در کالس رو بستم تا خیالم راحت باشه... صندلی استاد رو از زیر میز کشیدم به طرف خودم ... یه بسته ادامس از توی کیفم در اوردم ... یکی یکی گذاشتم دهنم دراوردم .... چسبوندم به صندلی طوری که معلوم نباشه ... صندلی رو دوباره برگردوندم جای خودش ... پیرمرد کوتوله و چاق حاال دیگه به من نمره کم میدی ... اخه اینم دلیش شد... - خانم شما خیلی شیطونی به خاطر همین 5 نمره از نمره ی اصلی شما کم کردم ... خوبه حاال تو برگه ام 71 شده بودم مگر نه که دیگه هیچی ... االن همه بهش خندیدن حالش جا میاد که نمره کم نده ... اومدم روی صندلیم نشستم اخیش ... کم کم دانشجو ها میومدن تو کالس هر پسری که میومد تو بهم چشمک میزد یه جوری هایی پسر ها ازم میترسیدن ... کافی بود یه متکلی بندازن بالیی به سرشون میاوردم که به غلط کردن میفتادن ... سارا که اومد براش دست تکون دادم ... - سلام ماریا خانم گل خوبی ؟ - مرسی بد نیستم - چیه ساکتی باز چه فکری تو کلته .. - هیچی بابا تو هم ذهنت منحرفه ها
یه ربع از اون وقتی که استاد باید میومد گذشته بود - سارا چرا استاد نمیاد؟ - چی شده حاال تو نمیخواستی سر به تنش باشه ... - سارا اذیت نکن ... داشتم باهاش بحث میکرد که یه پسر جوون خیلی خوشگل اومد تو ... همه فکر کردن دانشجویه اما استاد بود !!!!!! پس اون استاد قبلی چی ... وای نه االن میشینه ... خاک بر سرم چی کنم ... همه داشتند درباره ی استاد جدید حرف میزند ... یه کت و شلوار سرمه پوشیده بود با یه بلیز ابی ... بابا خوشگل ....بابا قشنگ .... بابا هیکل .... بابابچه سوسول .... بابا بچه پولدار از اون کت و شلواری که تو پوشیدی معلومه بچه پولداری .... با صدای بلند و مردونه ای گفت : - ساکت چه خبره .... از صدایش همه ساکت شدند.... دختر ها که داشتند غش میکردن خاک برسرتون ندید بدید ها ... خوبه حاال کالس پر پسره ... - این ترم من باهاتون کالس دارم یه اتفاقی برای استاد قبلیتون افتاده که من به جای ایشون اومدم ... یکی از دختر که خیلی پرو بود گفت : - همون که نیومد شما به جاش اومدید خوب استاد نمی خواید خودتون رو معرفی کنید؟ - اگه شما ها ساکت باشید چرا ... بنده کیم سوکجین هستم خوش حالم که این ترم درخدمت شماهام ...
یکی دیگه از دختر ها پرسید : - میشه بگید چند سالتونه ؟ - فکر نمیکنم ربطی به شما داشته باشه ... چه بی تربیته .... خدا حفظت کنه برای دوست دختر هات .. به قیافه ات میخوره یه 71 تایی دوست دختر داشته باشی .... - سااااکت .... چه خبر؟از االن دارم بهتون میگم اگه شلوغ کنید یا بخواید سر کالس من متلک بندازید از همین االن میگم این ترم رو افتادید فهمیدید؟ بشین بابا حال نداریم جو زده شده انگار اولین بارشه اومده سر کلاس ... از دور میشد فهمید که چشم هاش روشنه .. باید برم از نزدیک دیدش بزنم ببینم طرف زن داره یا نه ... رفت نشست روی صندلی وای نه ...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
شیلامممم🍇🔮🫐
من ربیکا هستم🍇🔮🫐
مدیر کمپانی R.A.A🍇🔮🫐
خوشحال میشم ب تست اول سر بزنی🍇🔮🫐
اگه خوشت اومد هم میتونی فرمو پر کنی🍇🔮🫐
اگه کامنت تبلیغاتی رو زیر پستت دوست نداری میتونی پاکش کنی🍇🔮🫐
اگر هم ایرادی نداره پین کن🍇🔮🫐
میسیییی🍇🔮🫐
خسته نباشی تو که فقط اسم شخصیتارو عوض کردی زحمت دیخ ای نکشیدی که
این یه رمانه که من دوبار خوندمش
فقط اسم ساحل رو تغییر دادی
عالیییییی بزار
بـــــــــذار
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
فالوم کنیم بک میدم~♡~
__________________
تصتت عالی بود💕
ادمین پینم میکنی؟😞
به تست هام سر بزنید~♡~
به نظرسنجی هام سر بزنید💕
_شیرموز یا شیرکاکائو؟❤
_ترجیه کیوت🧁
انیو کیوتم🦋
ما 𝐍𝐈𝐆𝐇𝐓 𝐋 هستیم🥺
به فن هامون میگیم 𝙲𝚄𝚃𝙴 💕
گروهمون متشکل از دو عضو کیوته✨
کیوری🍰
جولیا🍦
فنمون میشی کیوت؟
نیاز به حمایتتون داریم🍡
ببخشید ولی اینو اصکی از یه رمان رفتی که عاشق رمانشم فقط اسم شخصیت ها رو گروه کیپاپ بی تی اس رو انتخاب کردی😐😊
دقیقا
اره همین کارو کردم
آخه نیاز به یه کم طنز داشتم و ازش استفاده کردم
در طول رمان این قضیه جبران میشه و بقیش با استفاده از تخیل خودم هست
باشه
بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم بکمیدم
________---------________---------______-------_____--------
ساریواستبلیغ
این رمان ساحل و آرمان بود من همشو خونده بودم
اینجا فقط اسم ساحل فرق میکنه
اسم رمانش چی بود از کجا خوندی؟
اسم رمان کی گفته من شیطونم هست😐
تو گوگل زدم رمانش رو آورد
اره منم گفتم که یکم چاشنی طنز میخواستم تو ادامه داستان عوض میشه ماجرا
اوکی