
ناظرررررر منتشررررر💚💗💙💜💖❤😐😭 تروخدااا ناظرررر منتشرششش کننن به خدا جونم در اومد چرا اینقدر سخت میگیرین لطفاااا منتشرش کنید دیگه التماستون میکنمممم😭😭😭💞
گفتم: تو نمیتونی هیچ کاری کنی اونا برای هم ساخته شدن و از اونجا رفتم مرینت: صبر کن ادرین خسته شدم ***: وایسسسسسید مرینت: واااای ادرین:نترس بیا اینجا &رفتن پشت کامیون قایم شدن& ***: اونجا رو بگردین..... ادرین: زود باش باید از اینجا بریم وگرنه ما رو میدا میکنن مرینت: باشه .....باشه بریم _3 2 1 بدو و دویدیم و رفتیم [20 دقیقه بعد] مرینت : ادرین! بسه! رسیدیم به ناکجا اباد حتی نمیدونیم اینجا کجاست😰 من خسته شدم دیگه توان دویدن ندارم ادرین: باشه صبرکن یکم استراحت میکنیم اما باید از اینجا هم بریم از ادامای فیلیکس انتظار نمیره مطمئنم ما رو پیدا میکنن 🤦🏻♂️ بیا ......... هی مرینت؟ _هوم؟ _اون موتور رو میبینی؟🤪 _اصلا فکرشم نکن ادرین! _اتفاقا دیگه دیر شده خیلی وقته این فکر به سرم زده صاحبش حواسش نبود اروم اروم رفتم موتور رو برداشتم .....بیا دیگه _ادرین الان میفهمه _تو سوار شو _اوف اوف از دست تو باشه بابا و سوار شدم ****: اهای! اهای! موتورم رو کجا میبرین؟! وایسین! ادرین: دیدی چه جوری موتور رو کش رفتم؟ _بله! هنرنمایی جناب😑 _به جاش میتونیم فرار کنیم ....... کلارا: از دست من در میری؟ حالا میفهمیم کی از دست کی در میره و زنگ زدم به جیمز........
جا.نم؟ _سلام جیمز &هق هق& #مثلا داره ادای گریه رو در میاره# _چی شده؟ کلارا خوبی؟! _جیمز هق هق ادرین _ادرین چی؟ اون پسره بلایی سرت اورده؟؟ زود باش حرف بزن بگو تا برم حسابش رو برسم _راستش من نمیتونستم اینو بهت بگم ادرین *****************کرد. _چیییییییی؟! به چه حقی؟! _هق هق _الان کجان؟! _با دختر عموم فرار کردن...هق هق _نگران نباش خودم حسابش رو میرسم تا دیگه بفهمه بازی با احساسا.ت یه دختر چقدر دردناکه یه بطری برداشتم و ******خوردم. و ماشین رو روشن کردم راه افتادم و لوکیشن رو دنبال کردم با سرعت خیلی تند میرفتم اعصابم بهم ریخته بود چطور جرات کرده این پسره فکر کرده کی هست؟ [10دقیقه بعد] مرینت : ادرین؟ _ج.ا.ن.م؟ _اگر من ب.م.ی.رم چیکار میکنی؟! _این چه حرفیه! زبونتو گا.ز بگیر دختر من بدون تو هیچم! _حالا فرض کن من م.ر.د.م چیکار میکنی؟! _تا حالا بهش فکر نکردم که یکدفعههههههههه جیمز: هع پیداشون کردم با ماشین زدم به پشت موتور مرینت: اخخخخخ از زبان خودم برای اولین بار😐😑: جیمز با ماشین اروم زد به موتور که مرینت و ادرین پرت شدن رو زمین😓😢 مرینت:اخخخخخ ادرین:اییییییی جیمز :از ماشین پیاده شدم اسل.حه رو دراوردم رفتم نزدیک ادرین: از رو زمین پاشدم با دو رفتم سمت مرینت بلندش کردم و گفتم: خوبی؟! _اره اخخخ به روبرو نگاه کردم یه پسر بود ادرین:جیمز؟! تو؟! تو چرا به ما زدی؟! جیمز: ساکت شو ادرین! به چه حقی همچین بلایی سر کلارا اوردی؟! _کلارا؟! همون دختره؟! _اره! همون دختره چطور میتونی با احساسا.ت یه دختر بازی کنی؟
برات بچه بازیه؟! مرینت: اینجا چه خبره اینا یعنی چی؟! ادرین؟! این چی میگه؟ ادرین: تو میدونی که من همچین کاری نمیکنم مرینت این داره دروغ میگه جیمز : من دروغ نمیگم این تویی که دروغ میگی! چرا؟! ادرین: فیلیکس تو رو فرستاده؟! جیمز: هع فیلیکس؟ اون کی باشه؟ فکر کردی خیلی زرنگی ؟ با این کارت من هیچ وقت تو رو نمیبخشم ادرین! تو باید بمیری و اسل.حه رو به سمتش کردم و دستم رو گذشتم رو ما.شه مرینت: نههه نه جیمز این کار رو نکن ادریننن جیمز: باید بمیری! و تیر رو زدم مرینت: نهههههه و پریدم جلو ادرین........یه لحظه کل بدنم بی ح.س شد اههههه😢😧 ادرین: مرینتتتتت و با دو رفتم سمت جیمز و با پا زدم تو صور.تش مرینت:ادرررین! اههه هه هه هه *نفس نفس میزنه* ادرین: برگشتم پیش مرینت نشستم رو زمین سرش رو گذاشتم رو پاهام و گفتم: عز.یزم طاقت بیار تروخدا مرینت تنهام نزار مرینت: 🙂🙂 نگران نباش هه هه هه من هه......... تنهات نمیزارم همیشه .....هه هه هه پیشت هه هه میمونم _تو الان حرف نزن وضعیتت بد تر میشه لطفا _ادرین! من! میدونستم اینجوری میشه من برای نجات جوت هه هه تو هر هر کاری.....میکنم امروزم همین کار رو کردم! ادرین! من.....هه هه هه من.....تو رو خیلی.....هه هه هه دو.ست دارم باشه؟! خودت رو برای این اتفاق مقصر ندون😓😪😢 _نه.....نه تو خوب میشی 😭😭😭 نمیتونی تنهام بزاری من تازه بهت رسیدم لطفااا😭😭😭 اینقدر سنگ دل نباش تنهام نزاااار😭😭😭 من بدون تو می.میرم مرینت 😭😭😢😢
_ادرین! من........ همیشه حتی از راه دور .....هه هه هه پیشت میمونم😢 باشه؟! هه هه هه _نه..نهههه ننیتونی بری😪😭 اینجوری نرو منو تنها نزار _من حتما برمیگردم باشه؟! 😢😢 مواظب خواهرم باش......اون به جز من کسی رو نداشت نزار......هه هه هه نزار اون زن عمو من فریبش بده باشه؟! _باشه عزیز.م تو.....تو خوب میشی مرینتم _د.و.س.ت د.ا.رم ادرین ماریا: خاله! خاله من ادرس ادرین رو پیدا کردم زود باشید باید بریم دنبالشون گابریل: باشه دخترم بگو ماشین رو اماده کنن اربان:بیا بریم ماریا سوار ماشین شدیم ماریا: اینم لوکیشن! گابریل: باشه! ادرین:نه نه.....نهههههههههههههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 نمیتونی نمیتونی بری مرینت من بدون تو چیکار کنم؟! من بدون تو دق میکنم تروخدا تروخدا چشمات رو باز کن &بچه ها تی.ر خورده بود تو ق.لب.ش😢& تروخدا ....تو نمیتونی خواهرت رو تنها بزاری نمیتونی اینجوری بری😢😢😢😢😭😭😭 خدااااااااااااااا😭😭😭😭😭 مرینتتتتتتتتتتتتتتت😭😭😭😭😭😭&خودمم دارم عرررر میزنمم😭😭& نهههه هققققق😭😭 ماریا: عع اونجا هستن بیاید بریم پیاده شدم وقتی دیدم مرینت غر.ق خ.و.ن رو زمین افتاده بغضم گرفت دویدم طرفش خواههههههر مرینتتتت اریان: مرینت؟! مرینت که اون دختره بود ادرین:تروخدا پاشووووو😭😭😭مرینتتت😭😭😭 امیلی: چی دارین میگین؟ مرینت ماریتا بوده؟! ماریا: اره اره ارهههههه😭😭😭😭😭 اریان:یعنی چی؟! کی این بلا رو سرش اورده؟! کییییی؟! ادرین:جیمز! اون پسره ع.ش.ق منو ک.شت زندگیم رو ازم گرفت میفهمی؟! کسی که با دیدنش اروم میگرفتم رو ازم گرفت مرینتم رفته دیگه بر نمیگرده اخه من بدون اون چیکارررر کنممم😭😭😭 ماریا: خواهر خواهر قشنگم پاشو چرا منو تنها گذاشتی !؟ تو ادرینت رو تنها گذاشتی اخه چرا چراااا😭😭😭😭 مامان و بابا که رفتن تو هم رفتی من تک و تنها چیکار کنمممم😭😭😭 اریان: رفتم نزدیک و گفتم: مرینت تو بودی؟ ع.ش.ق برادرم؟ چرا ولش کردی ؟! ادرین: چرا این کار رو کردی؟! میزاشتی من میمی.ردم اما نمیخواستم تو بم.ی.ری گابریل: دخترم! دختر مظلومم! اخه چرا ادرین: هقققققق نهههه😭😭😭😢😢 اریان: داداشم اروم باش ادرین😢😢 امیلی:😢😪 &شب& ادرین: سر گردون تو کوچه و خیابون میگشتم رفتم همون جایی که مرینتم رو ازم گرفتن!! لع.نت به این زندگی !😢 سوفی: اههههه کمککککک ادرین: یه امبولانس اونجا بود انگار پنچر کرده بود رفتم نزدیک و گفتم: چی شده؟ پرستار : اقا این خانم داره ز.ا.یم.ا.ن میکنه و امبولانس هم پنچر شده ادرین: باشه من درستش میکنم سوفی: خدا خیرت بده پسرم...........[بچه ها بچه همین خانم قراره معجزه کنه😉] [20 سال بعد] {میدونم خیلی بردم جلو ولی لازمه😐😂} (خب در این 20 سال اول وقتی خانواده اگرست فهمیدن اما و دختراش و کاردل چه نقشه هایی داشتن اونا رو از خونه بیرون کردن خلاصه کاملیا رفت کانادا برای ادامه تحصیل و کلارا هم با جیمز ا.ز.د.و.ا.ج کرد و 2 تا دختر داره که 19 سالشونه یکیش ژاکلین و ژینا هستن بچه اون خانم هم اسمش ماریانا هست 20 سالشه وقتی 10 سالش بود مامان و باباش مردن و اما و جیمز و کلارا ازش مراقبت میکنن اما بیشتر ازش شبیه خدمتکارا استفاده میکنن ادرین از موقع ای که مرینت رفت خیلی خشک و سرد شد اصلا نمیخنده خیلی جدی هست سر همه داد میزنه تو شرکتشون همه ازش میترسن و........ ماریا و اریان هم با هم ا.ز.د.و.ا.ج کردن و یه دختر به اسم پانیا و یه پسر به اسم اردین دارن پسره 10 سالشه دختره هم 18 سالشه فقط 2 دقیقه کوچیک تر هست در حال حاضر ماریا لندن هست و امروز برمیگرده 😊😚 برو نتیجه😁)
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐بروووو بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هعیی یادش بخیر پارت های قبل
😐😂
از ادامه به حیات نا امید شدم😐
بعد عاخه توی غمگین ترین بخش داستان چرا من باید خندم بگیره؟ 😐
نمد والا😐😹🤝🏻
من هنو تو شوکم😐...
ج چ:ایست قلبــــی😑😐💔
😂😂
🤪😂
عالیییییییییی
اصلا اونور تر از عالی.
مرسی عزیزم
ج چ: با خوندن این پارت پشمام ریخت😐
😂😂😂
عالی از ناظر تشکر میکنم محشرررررررررررررره
مرسیییییی
🥲🥲🥲🥲🥲
ج چ :پوچ بودن
😂
عالی بید 🎀🧸
جچ : خب متعجب 😐☄
ممنان😁
😐
اهم اهم*چند دقیقه بعد عر زدن*اهم اهم خوشحالم که مرینت زنده میشه اهم اهم*از عررر زدن زیاد سرفه کردن*من خیلییییی خوشحالم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭(توجه اینا اشک شوقه)😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭عرررررر مرینت زنده میشه😭😭😭😭😭😭😭عرررررررررررررر😭😭😭😭😭
ج چ:من حس ناراحت و شوکه شدن دارم😭😭
عالی بود😭(اشک به دلیل از بین رفتن مرینت)😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭هققققققق😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭مرینتتتتتت😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ممنونممم😂😂😂😐😐😐😭😭😭
خواهش میکنم;-) 😭