
سلام بر همه شما عزیزان امیدوارم خدا همیشه پشت و پناهتون باشه 💟💟💟 ( عکس تست کریستا)
سوبارو: تو فقط بلدی دیگران رو به این تله بکشی و عذاب بدی مگه غیر از اینه؟ امیلیا: من ... تو نمیدونی من تو گذشته چی کشیدم سوبارو: چون گذشته خودت سخت بوده باید زندگی رو برای دیگران جهنم کنی؟ ساحره شهوت: به نظر میاد وقتشه تا حالا چندبار کشته شده؟ سوبارو: ۷ بار ساحره شهوت: جادوش خنثی شده سوبارو: چی گفتی؟؟؟ یعنی دوباره نمیتونم ببینمش؟ ساحره شهوت: چرا یه راه وجود داره ولی سخته سوبارو: چه راهی؟ ساحره: گل مرگ اونو بیار و توی دستاش بزار و دوباره زنده میشه ولی اینبار فقط ۵ بار میتونه بمیره نه بیشتر و برای دفعه بعد ۲ بار بیشتر نمیشه و اون گل توی جنگل ممنوعه هستش سوبارو: باشه میام مشکلی نیست
نزوکو: سلام تو باید سوبارو باشی درسته؟ سوبارو: آره و تو کی هستی؟ نزوکو: من نزوکو هستم راهنمای تو برای بدست آوردن گل مرگ حاضری؟ سوبارو: آره حاضرم امیلیا" ساحره از این کارت پشیمون میشی ساحره: حق با سوبارو هستش تو هیچوقت توی زندگیت هیچکسو دوست نداشتی و برای همین میخوای دیگران زجر بکشن امیلیا: فکر کنم راست میگی ولی این دلیل نمیشه بازی رو متوقف کنم ساحره: تو چقدر سمجی ولی اینو بدون که من و بقیه ساحره ها بهش کمک میکنیم تا برنده شه و مارو آزاد کنه و خودش برگرده پیش خانوادش امیلیا: تصمیمت جدیه؟ ساحره: معلومه که جدیه
سوبارو: یه سوال کار درستی بود که ساتلا رو گذاشتم پیش کریستا؟ نزوکو: از این کار درست تر نمیشه سوبارو: تو چرا الان خیلی خوش حالی؟ نزوکو: چون بالاخره تونستم راهنمای به نفر باشم که میخواد به خاطر عزیزانش فداکاری کنه سوبارو: فداکاری؟ تاجایی که یادم میاد ساتلا این کارو میکرد نزوکو: نترس میتونیم ساتلا رو نجات بدیم سوبارو: ممنون که کمک میکنی نزوکو: خواهش میکنم سوبارو: فکر کنم ساتلا الان حالش خوب باشه نزوکو: کریستا نمیتونه بهش صدمه بزنه چون ساتلا الان مرده سوبارو: آره اون مرده بقیه دوستاش هم همینطور نزوکو: امیدوارم بتونیم دوستای خوبی با ساتلا باشیم
کریستا: ببین منو گذاشتن برای محافظت از یه دختر بچه اما: زیاد حرف میزنی ( شخصیت جدید اما) کریستا: تو چته؟ همیشه ضدحال میزنی اما: فکر کردی من خوشم میاد از یه دختر بچه پرستاری کنم؟ کریستا: حتما نه الان میتونستیم با جنگ باهاش تمرین کنیم اما: آره فکر خوبی بود ناتسونو: شماها چیکار میکنید؟ ( شخصیت اصلی پسر)
سوبارو: این دختره خیلی عجیبه انگار میخواد منو بپیچونه نزوکو: چیزی گفتی سوبارو؟ سوبارو: نه چیزی نگفتم تو فکر ساتلا بودم نزوکو: طبیعی هستش نترس داریم میرسیم سوبارو: اون گل مرگ کجاس؟ نزوکو: اینجاست سوبارو: کو؟ نزوکو: منم نفهمیدی؟ سوبارو: منظورت چیه؟ نزوکو: ساتلا درخواست کمک داد منم برای مجازات تو اومدم که بهش خیانت کردی من میتونم مثل روز اول خوبش کنم ولی تو باید تقاس کاری که کردی رو پس بدی سوبارو سوبارو: اگه اینطوریه قبوله چیکار باید بکنم نزوکو: چقدر دست و دل باز تو باید برای ساتلا برج اتمام بازی رو میدا کنی سوبارو: چجوری؟ نزوکو: اونش به من ربط نداره اگه کشته شی خواهرتم نجات پیدا نمیکنه
سوبارو: باشه خب حالا باید برج اتمام بازی رو پیدا کنم اگرچه کار سختی است ولی عیب نداره اگه ساتلا خوب شه پیش ساتلا.... ساتلا: آه سوبارو کجاس؟ مگامی: اون اینجا نیست ساتلا: تو حالت خوبه خیلی خوش حالم بقیه هم همینطور رم: ساتلا ساما خوش حالیم سلامت هستین اکیدونا: ساتلا سان خوبه که حالت خوبه ساتلا: اما سوبارو کجاس؟ نزوکو: تو راه پیدا کردن برج اتمام بازی هستش برای مجازاتی که براش درنظر گرفتی ساتلا: نمیشه کاریش کرد که قرارداد رو لغو کرد مگامی" خواستم کمک کنم ولی نشد قبول نکرد اکیدونا: متاسفم
سوبارو: وای اینجا خیلی ترسناکه ولی نباید بترسیم به خاطر ساتلا این مجازات کاریه که انجام دادم باید بپذیرم و غر نزنم اینجا یه گل هستش شاید بتونم یه کاری کنم ( صدای جیغ) وای اینجا چند نفر مردن؟ پس به این گل دست نمی زنم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای خیلی عالی بود افرین بعدی....
حتما ممنون