
سلام
نامجون جونگکوک رو شوت کرد جلوی ا/ت و همه چشم غوره ای براش رفتن کوک : خ.. خب چی میخوای!؟ 😢 ا/ت : قیافش شده بود عین یه بچه کوچولو که تقاص ببخشش داره نتونستم جلوی خودمو بگیرم شروع کردم به خندیدن همه با تعجب بهم نگاه میکردن ا/ت : آههه چقدر خوب بود 😂 خب حالا میریم سراغ چیزی که میخوام 🤓 آماده این؟ 🧐 اعضا : او.. اوهوم 😢 خب ازتون میخوام که دعوتم کنید خونتون تا با حیووناتون بازی کنم و باهاشون دوسشم.
اعضا که انتظار شنیدن چیز سختر بودن گفتن : باشه 😖.... شوگا : وایسا... 😐 اعضا : ههههههه 😳 جونگکوک : همین ؟! ا/ت : آره 😌 چیه نکنه انتظار داشتیم بگم دوست پ.س.ر.م شین هم؟! 😐 اعضا : خ.. خب... ا/ت : واقعا فکر کردین انقدر کث*یفم؟ 😐 اعضا : ... ا/ت : باورم نمیشه 😶😬 اعضا : ب.. ببخشید ا/ت : لامصبا اینقدر کیوتن که میخوام بخورمشون 😤 ا/ت : باشه. 😒
ا/ت : خب کی قراره بریم؟ جین : پس فردا چطوره؟ ا/ت : باشه 😆 نامجون : خب دیگه ما باید بریم. کوک : اما... نامجون : اما و اگر نداریم بریم که کلی کار داریم 😐 کوک : باشه 🥺 ا/ت : آخ قلبم تحملش رو نداره جلوی من این کارا رو نکنید منم یه آرمیم بخدا اعضا : باشه 😂 اعضا : خداحافظ ا/ت : بای بای
(دو روز بعد) ا/ت : بلا خره امروز وقتشه ... روزی که با حیونای اعضا بازی میکنم 😍 از بچگیم همین آرزوم بود 🥺 این بار چون میخواستم با حیوناشون بازی کنم لباس راحتی احتیاج داشتم هودیه صورتی رو پوشیدم و موهام دو طرفم بافتم یه رژ صورتی به روش کرهای زدم و رفتم سمت آدرسی که اعضا دادن. خونم زیاد باهاشون فاصله نداشت فقط یک کوچه پایین تر بود تعجب کردم باورم نمیشه 😳 وقتی رسیدم زنگ آیفون رو به صدا در آوردم و اعضا درو باز کردن با عر زوقی رفتم داخل
یه سلامی کردم و تا حیوناشون رو دیدم بدون معتلی رفتم سمتشون و شروع کردن به ناز کردنشون همشون خیلی کیوت بودن و بامزه بودن 😤 یه لحظه سرم رو سمت اعضا بردم که دیدم دارن با دهنایی که اندازه صد متر باز شده نگام مکنن پرسیدم ا/ت : چیزی شده؟ 😐 اعضا : ها؟ ن..نه نه چیزی نیست 🤥 ا/ت : با این وانکشتون دیگه مطمئنم شدم یه چیزی شده 😑 اعضا : خب فقط اونا معمولا با غریبه ها رفتار خوبی ندارن ولی با تو.... خب یکم عجیب بود 😶
ا/ت : آها نه بابا من کلاً رابطهام با حیونات خوبه حتی یه بار با یه شیر دوست شدم 😌 اعضا : آها... چیییییی؟! شییییرر؟؟؟؟ /!! ا/ت آروم گوشم کر شد خب آره دیگه رفته بودم جنگل گم شدم یه شیر دیدم رفتم سمتش یکم باهاش بازی کردم اونم منو برد بیرون 😐 اعضا : یااااا ابوالفضل تو دیگه کی هستی ا/ت شی 🤯
ببخشید این چند وقت نبودم ولی از این به بعد واستون زود میزارم لایک کامت بزارید فالو کنیدبوس به همتون 😘
🖤💜🖤💜🖤💜🖤
ببخشید اسلاید اضافه بود بوس به همتون 🖤💜🖤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حتما داستانو ادامه بده من داستانتو امروز دیدم
باشه
عالییی بود
عالییییی
ممنون