سلام
نامجون جونگکوک رو شوت کرد جلوی ا/ت و همه چشم غوره ای براش رفتن کوک : خ.. خب چی میخوای!؟ 😢 ا/ت : قیافش شده بود عین یه بچه کوچولو که تقاص ببخشش داره نتونستم جلوی خودمو بگیرم شروع کردم به خندیدن همه با تعجب بهم نگاه میکردن ا/ت : آههه چقدر خوب بود 😂 خب حالا میریم سراغ چیزی که میخوام 🤓 آماده این؟ 🧐 اعضا : او.. اوهوم 😢 خب ازتون میخوام که دعوتم کنید خونتون تا با حیووناتون بازی کنم و باهاشون دوسشم.
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
حتما داستانو ادامه بده من داستانتو امروز دیدم
باشه
عالییی بود
عالییییی
ممنون