اومد سمتم و یقمو گرفت و چسبوندم به درخت:《واقعا دوست دارم خفت کنم . دوباره چیکار کردی؟》
از واکنشش تعجب کردم اون موقع خیلی خوش رو تر بود شایدم الان بخاطر همین قضیه ی ۱ هفته استرحت و اون یاروعه قاطی پاتیه.
دختر:《هی ولش کن . اگر خفش کنی که دیگه نمیتونه جوابت رو بده 》
دیپر فایت ولم کرد که تازه تونستم دختر رو ببینم.یه کپی از دیپر فایت اما دخترش شاید از یه بعد دیگه بود و اونجا جنسیت ها فرق میکنن.
(میدونم که این دیپر زیادی خنگه اما خب به بزرگی خودتون ببخشید دیگه .ادم بی حافظه مغز درست و حسابی هم نداره. میکاییل :تا جایی که من میدونم همون موقع هم گیج میزد و خنگ بود بهونه نیار نویسنده ی محترم.من:تو دلت کتک میخواد مگه نه؟میکاییل:تسلیم)
دختر:《نمیخوام تهدیدت کنم اما الان به مدت یک هفته باید اروم بگیری نه مبارزه و نه عصبانیت.چرا یه سر به کلاس های مدیتیشن و یوگای من نمیای ؟شاید یکم کمکت کنه از این حالت در بیای.انقدم قیافتو واسه ی من اونجوری نکن.》
دیپر فایت :《چشششممم اااسسستتتاااددد میبلللل》
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
واو، بشدت زیبا بید😐☕❤️🌺❤️🌺❤️
من خیلی منتظر این داستان بودم ، عالی بود:)
ببخشید که منتظر موندی💙💙