
سیلام به زور گوشیم رو از دست مامانم در اوردم 😂😑

زبان مرینت : تو مدرسه بودم گه یهو به دخره اومد کلویی : تو باید از من اطاعت کنی که یهو یه دختر عینکی ( بچها اگه فکر کردین بابا وخواهر مرینت کجان مامان بابای مرینت از هم جدا شدن 😐☕) با موهای قهوه ای مایل به سوخته ( خودم نفهمیدم چی گفتم مرینت : تو ساکت نویسنده : میخوای ادرینا بره تو کما 😏 مرینت : نه غلط کردم 🤐) الیا : ببخشید کلویی ولی مگه گلاست شروع نشده کلویی از عصبانیت از سرش نزدیک بود دود بلند شه 😂 من نخودی خندیدم 😆 وقتی رفت اون دختر رو بقل کردم الیا : اون دختره بقلم کرد مرینت : یهو اد.....رررین رو دیدم داره با یه پسر میاد طرفه ما پشت الیا قایم شدم الیا یه چیز های با اونا گفت و خندید ولی نمیشنویدم پس ( نمدونم چیه میذارن تو گوششون که صدا رو بشنون 😐) رو کذاشتم و شنیدم ادرین داره جوک تعریف میکنه از جوکش کم کم داشتم کنترلم رو از دست میدادم 😂 که یهو خندیدم و افتادم رک ادرین و با هم افتادیم رو هم 😂 یعنی اون لحضه داشتم از خنده رودبر میشدم 😂😂😂 یهو زنگ خورد و رفتیم تو کلاس -_- یهو چشمم به دوتا خواهر دوقولو خورد یاد خواهرم افتادم 😢 من کوچیک بودم مامان و بابام هر روز دعوا میکردن 😢 و یه روز بابام گفت : اگه مرینت به دنیا نمیومد ما بهتر زندگی میکردیم سابین و بعد مامانم رو محکم با دستش زد 😭 من گریه کردم و رفتم تو اتاق مارینت و گریه کردم و همهچی رو گفتم مارینت (ابجی مرینت ) : نه این جور نیست مرینت 🙂 و رفتم تو بغلش ^_^ 😢 بعد چند روز اون ها تلاق گرفتن و مامانم منو و بابام مارینت رو 😢 (((((((زمان حال))))) اشک تو چشمام حلقه زد 😢 میخواستم گریه کنم 😢 ولی نمیشد 😢 به زور بغضم رو قورت دادم 🤕 و رفتم سر کلاس

دستم درد گرفت 🤕 لایک کن 😑 اگه لایک نکنی انشالله ایدله مورد علاقتو نبینی 😈

کیوتی کامنتم بگذار 🧀 کامنت بزار فرزندم 😅 ایا میدانیستین اگه کامنت بزارین منه بدبخت رو خوشخال موکونین 😅😢😂
خب فعلا بای بابت ناخیر ببخشید 🤒 بجها من یه مدت امیکردون بودم یعنی کله خانوادمون ضعیف گرفتیم ولی الان حالمون خوبه 🙂 یعنی خیلی وقته خوب شدیم🐷 واکسنم ما 1یا 2 هفته قبل زدیم🐐🐐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
خوب بود
به اون چیز تو گوش میگن:
سمعک
فک کنم.
عالیهه
دلم واسه مری سوخت 😭
دو ماه از این پارت گذشته😭😭
ععععااالی ❤
اضافه شد به لیست
جچ اره من هم ارمی هستم هم بلینکی
اره هستم ولی میدزی هم هستم