
بیفرمایید😪👧🏻خودم نزدیک بود اشکم در بیاد
لبمو گزیدم که دریکو خندید اومد کنارم و گفت:طاقت اینجوری دیدنت رو نداشتم بهش زل زدم و دستشو گرفتم و گفتم:میترسم دریکو:از چی جودی:همه چی ولدموردت،بلایی سر تو و هری و بقیه بیاره سرمو تکون دادم و گفتم نمیدونم نمیدونم کاملا گیجم دریکو:هممون چندروزه اینجوریم نفس عمیقی کشیدم و گفتم فکر اینکه بلایی سرتون بیاد دیوونم میکنه دریکو:هیششش چیزی نمیشه بهش فکر نکن همه چی درست میشه جودی:درست میشه ولی نمیخوام درست شدنش باعث مرگ یکی بشه دریکو:خب معلومه ولدموردت باید بمیره دیگه😐😂🤝🏻 خندیدم ولی یهو زدم زیر گریه دریکو نچ نچی کردم و اومد بغلم کرد *** چند ساعت بعد جودی:هری و اینا کجان؟؟ دریکو:فکر کنم رفتن چهرم درهم شد که دریکوگفت:جودی خودت میدونی نمیتونیم بریم دیگه جودی:اره نارسیسا اومد کنارمون نشست و گفت نگران نباش هوفی کشیدم همه همینو بهم میگن د خب لعنتیا دلم میخواد نمیتونمم هی میگن اروم باش،اروم باش یکدفعه علامتم درد گرفت که چنگی از روی لباس بهش زدم نارسیسا:باید بریم *** به دریکو نگاه کردم که بی تعلل گفت:نه مطمئنم اون نیس لبخندی روی لبم نشست قبل اینکه بفهمم چی شده ما رو بیرون انداختن چند لحظه بعد صدای جیغ هرماینی توی گوشم پیچید
چهرم تو هم رفت صدای جیغ که قطع شد از پشت در نگاهی به داخل انداختم هری بود وایی گفتم که دریکو اومد پیشم و گفت:احمق جودی:هی دریکو:اخه نگاه کن مثل اوسکلا پرید وسط جودی:اره حق داری خب دوباره داخل رو نگاه کردم که دیدم دابی روی لوستره چشمام گرد شد که دریکو خندید و گفت:ایول با صدای خشی که داد لسترنج بالا را نگاه کرد و سریع جا خالی داد با دریچه ای که باز شد درو کامل باز کردم و دویدم و پرت کردم خودمو توش با فرود اومدن توی یه چیز نرم لبخندی زدم کامل لش شدم روی ماسه ها و به صدای موج گوش سپردم نفسم رو بیرون دادم که یه موجود سیاه بغلم فرود اومد جیغی زدم که دیدم دریکو با چشمای وحشی داره برام خط و نشون میکشه دست خودم نبود ولی خندیدم به قیافهی حرصیش دستمو گرفت و پرتم کرد روی ماسه ها و گفت:با بد کسی در افتادی به دستاش که به پهلوهام نزدیک میشد نگاه کردم نقششو فهمیدم و شروع کردم جیغ و داد بی توجه به جیغهام شرویع به قلقلک دادنم داد با جیغ التماسش میکردم و میخندیدم با صدای داد هری دریکو بس کرد بلندشدم که دیدم هری نشسته و یکیوبغل کرده با دریکو به سمتش رفتیم که متوجه شدم داره گریه میکنه به قدمهام سرعت بخشیدم نزدیک بود چند بار بیوفتم که دریکو گرفتم با دیدن دابی توی بغل هری قلبم هری ریخت دریکو هم فشاری به دستم وارد کرد
نا مطمئن به لونا نگاه کردم که چشمای دابیو بست انگار تاره به خودم اومدم که یهو جیغ زدم و تو بغل دریکو دست و پا زدم جودی:نهههه دابیییی نمردههه دارید اشتباه میکنید .... انقدر جیغ و داد کردم که دیگه رمغی توی وجودم نبود روی دو زانوم افتادم که دریکو با چشمای خیس کنارم نشست و دست لرزونشو روی شونم کذاشت هر کی ندونه من که میدونم چقدر دابیو دوست داشت؟! با حرف هری که میگفت دفنش کنیم پرخشم گفتم:چی میگی اون نمره نباید دفنش کنی هری (داد):اون مرده جودی الانم برو اونور تنه ای بهم زد و از بغلم رد شد دریکو:بیا بریم بیحال دنبالشون رفتیم *** نشستم کنار کپه خاکی که دابی زیرش بود همش خاطرات جلوی چشمم سپری میشد دابی بیچاره!دابی مظلوم!دابی مهربون!اروم گفتم:خوب بخوابی!🥲🖇️
دابی....!🥲🫂🌿 هیی دقت کردین دریکو هر کاری میکنه جودی بخنده؟حتی تو بدترین موقعیت حواسش به جودی هست *دانلود یکی مثل دریکو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی 🥺🥣💕
مرسی نفسسس
╰•★★ خوشبختے یعنے בاشتن בوستاے خوب؛ בاشتن בوستایے کـہ رـ؋ـاقت رو از همـہ جهت برات تموم کرـבن؛ בوستایے کـہ میـבونے حتے اگـہ בنیا بهت پشت کنه، اونا همیشـہ پشت פּ پناهت هستنـב. شما نقش اون בوستان رو براے من بازے میکنیـב. خیلے خوشحال میشم بـہ مهمانے اے لباسے کـہ تـבارک בیـבم تشریـ؋ بیاریـב تا בوستیمون رو בر کنار هم جشن بگیریم. ★★•╯
🥺🌻🤌🏻حتما
مرسی
انودن بگم برنه شدی💖💖💕🥳🍭مسی شرکت کردییی
😀🌿قربونت بشم
💖💖💖🍓
عالییییییی
بوس🥺🫂
قربانتتتت که گذاشتییی😁💕💕🙏🏻🙏🏻🙏🏻
😂😂🤝🏻
هققق بینظیر بوددد مثل همیشه 🥺🥺💚💚🤍🤍
🥲🌻لطف داری
عالیییی گشنگم 😂
😂🌿فدات
مرلین نکند 😐😂