
ناظرا تروخدا منتشرش کنید دیگه از دستتون ناراحتم چرا پارت قبل رو منتشر نکردید چرا اینقدر طولش میدید اخه منتشر کنیدددد🥺😭
ادرین: اما چی؟ ماریا: فردا عر.و.س.ی هست اریان: پس باید همین امروز ردیفش کنیم ماریا: باشه پس من میرم ببینم فیلیکس کجاست🚶♀️🏃🏻♀️ اریان: منم باهات میام😉 ماریا: باشه بدو بریم 😅 ادرین: رفتم جلو اینه نوهام رو درست کردم و یکم عطر زدم و رفتم پایین دیدم ماریا کنار دیوار وایساده و علامت👍🏻 بهم نشون داد و اشاره کرد به ماریتا منم علامت 👍🏻 رو نشون دادم و با دو رفتم پایین .......... امممم ماریتا؟😁 مرینت: ام بله ؟ ادرین:میشه حرف بزنیم؟ مرینت: اگر در مورد اون موضوع هست لطفا! ادرین لطفا! تمومش کن بس کن! من دیگه خسته شدم تو بار ها و بار ها بهم گفتی و منم گوش کردم اما دیگه بسه! بسه ادرین! کلارا: امروزم با جیمز ق.ر.ا.ر داشتم قرار بود ادرین رو بهش معرفی کنم البته به عنوان دوستم باید جیمز بدونه قراره با کی ا.ز.د.و.ا.ج کنم رفتم تا اماده بشم. ادرین: تو چرا حرف منو باور نمیکنی ها؟ چرا اینقدر با من بدی؟ من چیکارت کردم؟ من به جز د.و€س₩ت د×ا=ش+ت*ن تو چیکار کردم؟ مرینت: اما....اما من تو رو د.و.س.ت ندارممم😭🙂 ادرین:قلبم لرزید💔 یه لحظه بغض کردم 😕 اخه چرا؟ چرا؟ ادرین: *با صدای لرزون* و.....وا....واقعا؟😭🥺 مرینت : ادرین م...من وا...واقعا متاسفم نمیخواستم سرت داد بزنم ببخشید! بیا! بیا بریم حرف بزنیم
ادرین: باشه! رفتیم روی مبل نشستیم😔 اخه چرا؟ گفتم: ماریتا! میدونی که من به خاطر تو هر کاری میکنم😢 من بار ها بهت گفتم، گفتم که د.و.س.تد.ا.ر.م اما تو چرا چرا به حرف های من توجه نمیکنی مرینت: ادرین من.....من میدونم اما......اما من نمیتونم....نمیتونمادرین😢 ادرین: لطفا ماریتا! اگر ذره ای وجدان داری و احسا.سی به من داری لطفا این عرو.سی و نا.مزدی رو بهم بزن تروخدا مرینت: من مجبورم ادرین😢 نمیتونم! ادرین: باشه😐.....پس خودم این عرو.سی و نا.مز.دی رو بهم میزنم😢😐 مرینت: ادرین! لطفا این کار رو نکن ادرین: تو چرا داری این کار رو میکنی؟ چرا داری با کسی که د.و.س.ت.ش نداری ا.ز.د.و.ا.ج میکنی؟ فیلیکس ادم خوبی نیست نمیتونه تو رو خوشب.خت کنه چرا لجبا.زی میکنی ؟ مرینت: فیلیکس برادر تو هست چطور میتونی در مورد اون اینطوری حرف بزنی *داره نقش بازی میکنه* ادرین: فیلیکس برادر من نبوده و نخواهد شد 😠 مرینت: بیخیال این کارا شو ادرین تو اگر نیدونی که اون بده چرا داری الکی خودت رو تو دردسر میندازی؟ ادرین: ع.ش.ق حرف حالیش نمیشه! میفهمی ؟من به خاطر تو هر کاری میکنم حتی خطر رو به جون میخرم اما نمیزارم با اون م.ر.تی.ک.ه ا.ز.د.و.ا.ج کنی فهمیدی؟ داشتم میرفتم که یکدفعههههههههههههههههههههههه
مرینت: اخه من چیکار کنم که تو بیخیال این قضیه بشی؟ اون به تو اسیب میزنه چرا نمیفهمی چاره ای نداشتم مجبور بودم این کار رو بکنم باید گولش بزنم و از این کارش صرف نظرش کنم😓 داشت میرفت سریع بلند شدم و د.س.ت.ش رو گرفتم و به طرف خودم ک.ش.ی.دم و ب*و¥س×ی₩د÷م$ش 《ناظر عزیزم تروخدا به خاطر این رد نکن دیگه من جدا نوشتم من تا حالا دومین باره از اینا میارم تو داستانم تروخدا رد نکن🥺🥺🙏🏻🙏🏻》 ادرین: رفتم توی شک! همچین حرکتی ازش انتظار نداشتم! اما اون که میگفت منو د.و.س.ت ن.د.ا.ره ........... مرینت: ادرین! به خاطر من اگر منو د.و.س.ت داری نرو! از این کارت دست بر دار! من نگران توهم ! فیلیکس قابل اعتماد نیست ادرین: اگر تو هم میدونی اون قابل اعتماد نیست چرا داری باهاش از.د.و.ا.ج میکنی؟ مرینت: چون مجبورم ادرین: خب به من بگو تا کمکت کنم😓 مرینت: این قضیه رو هیچ کس نمیتونه درست کنه و ازش دور شدم و زود از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاقم و دم در نشستم🥺💔 ماریا: خب دیگه چه خبر😁 فیلیکس :از وقتی اومدین دارین با من حرف میزنین 20 باز این سوال رو پرسیدین😐😐 میزارین برم؟! اریان: عععع کجا با این عجله تازه داره حرفامون گرم میگیره خب .....😁 فیلیکس: ببینم دارین چیزی از من مخفی میکنید؟ ماریا: نه بابا چی بخوایم مخفی کنیم😓😁 اریان: اره فقط اومدیم با تو حرف بزنیم از بس بیکاریم😁😐
فیلیکس: نکنه اون داداش به درد نخورت دور و بر ماریتا هست؟🤨😠 ماریا:چی! نه بابا چی داری میگی😅 فیلیکس: پس بزاید برم دیگه و هولشون دادم و رفتم تو حال &تو حیاط بودن& ماریا: وای خ.ا.ک به س.ر.م شد😱 اریان: الان پ.وس.تمون رو میکنه زود باش بریم ماریا: خدایا تو بهمون رحم کن رفتیم تو حال تا اونجا رو دیدیم قیافمون این شکلی شد:😐😐 هیچ کس اونجا نبود زیادی جوش زدیم 🥵 ماریتا: خدایا! من تو این راه تنهام تو بهم کمک کن 🙏🏻🥺💔 ادرین: خدایا چیکار کنممم یه راهی جلو پام بزار اگر ماریتا با اون پسره ا.ز.د.و.ا.ج کنه خیلی بد میشه😔 کلارا: خب جیمز بیا بریم جیمز: واوو چه خونه بزرگی!😮 اینجا خونه شماست!؟ کلارا: اره😁 *دروغگو😑* خب.... بیا بریم ادرین رو بهت معرفی کنم جیمز: باشه کلارا: ادرین؟ ادرین: بله؟ کلارا: امممم این دوست منه....جیمز جیمز: سلام من جیمز هستم ادرین: باهاش دست دادم و گفتم: خوشبختم منم ادرین هستم 🙂 &فردا& مرینت: داشتم لباسم رو میپوشیدم از اینکه این همه باید زجر بکشم خسته شدم که ماریا اومد داخل ماریا: اماده شدی؟ مرینت: اهم ماریا: خیلی خوشگل شدی! خیلی بهت میاد! مرینت: یه لبخند ملیح زدم🙂 کلارا: واااییی ماماننن خیلی خوبههه 😻 اما: خیلی خوشگل شدی دخترم از اون ماریتا هم خوشگل تر شدی😍 &خیلییی😒😒& کاملیا: مامان من چطور شدم؟😁 اما: خوبه! بدک نیست کاملیا:😑 ماریا: بیا بشین فعلا د.ا.م.ا.د باید انتظار بکشه😂😉 مرینت:🙂 اریان: داداش خیلی خوشتی.پ شدی😍 ادرین: تو هم هیمنطور اریان: حالت خوبه؟ ادرین: به نظرت حال کسی که جلو چشمش داره کسی که دو.ستش دا.ره ا.ز.د.و.ا.ج میکنه چطوره؟ اریان: میخوای چیکار کنی؟🤔 ماریا: من یه فکری دارم اریان: ماریا؟ تو اینجایی؟ ماریا: اره! من یه فکری دارم! خواهرم توی اتاقشه من براش ابمیوه میبرم و قبلش توش شربت بی.هوشی میریزم اینطوری به خواب میره بعدش قبل از اینکه شروع بشه باید ماریتا رو بدون کسی که ببینه از اینجا ببری و باهاش ا.ز.د.و.ا.ج کنی فهمیدی!؟ ادرین: عالیه!!!👍🏻 اما خیلی ریسکش بالا هست😕 اربان: درسته اما اگر ماریتا مخالفت کنه و نخواد با ادرین ا.ز.د.و.ا.ج کنه چی؟ ماریا: نمیدونم اما هر چی باشه باید زود انجامش بدین وگرنه فقط رو از دست میدیم اریان: داداش من یه فکر عالی دارم ادرین: چی؟ اریان: مارتیا رو میپیچیم لای فرش و میبریمش 😃 ادرین: وااااایییی چه فکر خوبی😐 و یه پس کله ای بهش زدم عقل کل اخه اگر کسی ببینه بگه د.ا.م.اد داره فرش جابه جا میکنه شک نمیکنن؟😑 اریان: اینم حرفیه چمیدونم بابا ماریا: اتفاقا فکر خوبیه😁 ادرین:سرت به جایی خورده 😐 ماریا: خب از در پشتی ببرین ادرین:ارههه😃 ماریا: من رفتم فعلا🏃🏻♀️《مرسی که لایک میکنی عزیزم😘 تروخدا به خاطر من لایک کن 🥺 لطفا🙏🏻 مرسی که لایک کردی عزیزم کامنت هم یادت نره خوشگلم😻 ناظر عزیزم تروخدا لطفا لطفا منتشرش کنید چرا رد میکنید من کلمات ممنوعه رو هم جدا نوشتم منتشرش کنید لطفا🙏🏻🥺 برو بعدی تا شرایط پارت بعد رو بگم》
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان عزیزم الان یه تک پارتی میراکلسی باحال گذاشتم و پارت37 رو دوباره گذاشتم کسی دید منتشر کنه 🧡😊🧡💙
اجی صبر کن بعد عید بزار😭😭😭
😭😭😭
اجی جون پارت 37 منتشر شد اما شخصی شد😥بخونش🥺💔
سلام
درسته که پارت مهمی هست اما میشه بذاری اینجا؟
یک چک بکن ببین غلط املایی نداره.
نه گلم
عزیز پارت 37 منتشر شده اما شخصی شد
آبجی این ناظر ها چشونه😭
5 روزه تو بررسی هست پارت 30😭😭😭
😭🤧
برای تو هم هنوز تو بررسی هست یا حذف کردی؟😭
بیشتر از یک هفته هست
کجایی؟
من ؟؟؟من بیچاره هر روز خدا اینجام 😁
بررسی هست
ابجی جونم پارت 37 منتشر شد اما شخصی شد ببخشید دیگه
اومدم
سلام 😄من واقعا داستانتو دوست دارم😊آجی میشی؟ و میشه داستان منم بخونی؟
سلام عزیزم😊 مرسی گلم لطف داری😚 البته خوشگلم😁 چشم حتما میخونم
ممنونم😊😍
دوست خوبم پارت بعد منتشر شده
آجی ایده ام جواب داد
🙃
سلام اجی قشنگم❤
عیدت مبارک مهربونمم🙃💞
سلام دورت بگردم😻⭐
مرسی عزیزم عید شما هم مبارک😻😘
اجی جونم پارت بعد منتشر شد اما شخصی شد بخون
منم ناظرم ولی هرچی میگردم پیداش نمیکنم:-(
😞
:-(
پارت بعدی منتشر شده اجی جونم
آخ جون الان میرم میبینم😍
آجی اگه داستانت منتشر نمیشه میتونی فعلا یک تستی راجع به یک موضوع دیگه بسازی تا وقتی که داستانت منتشرشه چون میدونی وقتی. بعد از مدت زیادی تو تستچی نیستی یا تست نمیسازی من فکر میکنم برای همیشه رفتی:-(
چشم عزیزم حتما
:-)
آجی خیلی دلم برات تنگ شده بود:-(
منم همین طور قربونت برم
خوشحالم که تو تستچی هستی و نرفتی:-)خدا نکنه