من و کوکی3

اینم پارت سه یکم کوتاهه ولی خب تازه یه دوراهی دارم 1با کوکی بری پارک و بندازتت تو اب گل2 با ته یونگ بری پارک ولی تورو همونجا ول کنه بره

یهووو دیدم ا/ت داره با الکس(ببخشید اگه اسمو اشتباه نوشتم یادم رفته اخه🤗😜) دعوا میکنه و الکس میخواد بندازتش پایین از زبان الکس:ا/ت بهم گفت که برم گمشم منم اصبانی شدم 😡و باهاش جنگیدم میخواستم بندازمش پایین که یاد خاطراتم افتادم که یه لحظه مکس کردم روزایی که باهم داشتیم کارایی که کردیم😣من نمیتونستم بکشمش چون هنوز دوستش داشتم😖😖😟

از زبان تو یعنی ات(ببخشید حوصله ام نمیشه بنویسم ا/ت پس مینویسم ات😊) ات: الکس چش شده یه دفعه بجای اینکه پرتم کهنه بوسیدم😧🙄😬چش شد میدونم باهاش چیکار کنم😈 سریع شکرو دراوردی رو درجه کم گذاشتیش(نکته تو وسایلت مثل تفنگ و این چیزا رو همراهت داشتی بخواطر الکس) شکر رو زدی به شکمش از بس قلقلکش دادی بیهوش شد

بعد خودت از ترن پریدی پایین از زبان کوک: الکس الان چیکار کرد ات رو بوسید 🧐یعنی الان دلم میخواد بزنم لهش کنم😬 (بچم غیرتی شده🤣)میخواستم داد بزنم که ات به حسابش رسید 😏بعد خودش پرید پایین گفتم الان میمیره 😰ولی این گربه رو دست و پاهاش فرود اومد😳🐈از زبان تو اتمجبور بودم د.ت(بچه ها د.ت این یعنی دوست ات)

مجبور بودم د.ت رو تنها بزارم ولی خب چاره ای نبود جلو راهم دوستای الکس رو دیدم بعد😱 این چیتا در رفتم😃😂نزدیک خونه بودم که یدفعه کوک رو دیدم داشت میومد طرف من یعنی چیکارم داره نزدیکای من بود که یهویی تقریباً نزدیکم بود که یهوی

خواب دیدی خیره زیاد خوندی بسته🤣 کلا کرم دارم😌😜😝خب تا پارت بعد کامنت هم بزاریدبای😊

...............