
اولین فیکم امیدوارم خوشتون بیاد
سلام من کیم ا/ت هستم ۲۴ سالمه و برادرم کیم تهیونگ ۲۶ ساله هست . برادر من یکی از اعضای گروه بی تی اس است و با من رابطه صمیمی داره . ۵ سال بعد دبیو گروه برادرم ، من بخاطر شغلم مجبور شدم از کره برم و خارج از کشور به شغلم ادامه بدم . من وکالت خوندم و الان یک وکیل هستم و فعلا در اسپانیا زندگی میکنم . بعداز چند سال دلتنگی قراره به کره برگردم . در دوران کارآموزی برادرم و دوستانش من سعی میکردم به دیدنشون برم و همین باعث شد من بتونم با اعضا صحبت کنم و باهاشون دوست بشم . تهیونگ : قرار بود ا/ت بعد مدتها برگرده کره و من خیلی خوشحال بودم که میتونستم دوباره از نزدیک ببینمش
تهیونگ : بخاطر آهنگ جدیدمون سرمون خیلی شلوغ بود ولی بعد از ظبط موزیک ویدیو باری از دوشمون برداشته شد . با منیجر هماهنگ کردم و به سمت خوابگاه راه افتادم . اگه یکی از فن ها منو ببینه خیلی برام بد میشه ولی خودم میخواستم برم دنبال ا/ت . سریع رفتم خوابگاه لباسم رو عوض کردم و به اعضا گفتم که ا/ت قراره بیاد . من سر ا/ت خیلی حساسم چون اون تنها خواهرمه و خیلی دوسش دارم و میتونم بگم اون خیلی برام عزیزه. با سرعت به سمت فرودگاه راه افتادم . از زبون ا/ت : بالاخره تونستم ی بلیت برای ساعت ۱ بگیرم . وسایلمو جمع کردم و با تاکسی سمت فرودگاه راه افتادم .بلیت رو دادم و سوار هواپیما شدم خیلی خوشحال بودم و استرس داشتم .
از یک ماه پیش خونه ای که قرار بود توش باشم رو گرفته بودم . تهیونگ خیلی اصرار داشت که خونه ای رو بگیرم که تو خیابون خوابگاه باشه تا بتونه پیاده بیاد و منو ببینه و منم قبول کردم . ۴ ساعت بعد. بالاخره بعد مدت ها توانستم آسمون سئول رو ببینم و این خیلی منو خوشحال میکرد. ته بهم گفته بود که خودش میاد دنبالم . از زبون تهیونگ : بالاخره دیدمش خیلی بزرگ شده بود دیگه اون ا/ت کوچولو نبود که بقیه اذیتش کنن . بی اختیار اشک از چشام جاری شد . ا/ت : از بالای پله ها دیدم و پیداش کردم دلم خیلی برای اوپام تنگ شده بود چمدونم رو بالای پله ها ول کردم و سمتش دویدم تا بغلش کنم
تهیونگ : هنوزم اون دستبند دستش بود . روزی که داشت میرفت بهم ی دستبند داد تا همیشه بدونم فراموشم نمیکنه و ی روز دوباره میاد به دیدنم . قدش تا شونه هام بود و راحت میتونستم بغلش کنم . ا/ت : اوپا دلم خیلی برات تنگ شده بود . یادته بهت قول دادم که به دیدنت میام ، اومدم . بعد از ی بغل طولانی سوار ماشین شدیم و ته پیشنهاد داد که باهم بریم بیرون و ی چیزی بخوریم و منم قبول کردم . رستوران جدید تو مرکز سئول بود که تازه افتتاحش کرده بودن . رفتیم و روی صندلی نشستیم که میز بزرگی داشت . تهیونگ : وقتی به اعضا گفتم که قراره بیای خیلی خوشحال شدن اگه میتونی فردا به دیدنشون بیا چون میدونم امروز خسته ای . راستی قراره تو همون خونه که تو خیابون خوابگاهه بمونی؟
ا/ت : نه اونجا هنوز چیزی نداره باید وسایل براش بگیرم .امشب رو پیش یونا میمونم وقتی بهش گفتم قراره برگردم خیلی خوشحال شد و نذاشت برم هتل . به مامان و بابا هم گفتم که دارم میام . تهیونگ : اوه خوبه . بعداز رفتن چند تا عکس تهیونگ اونارو گذاشت استاتوس واتساپ و زیرش نوشت دلم برات تنگ شده بود . شام رو خوردیم و ساعت تقریبا ۷ و نیم بود و تهیونگ منو رسوند دم خونه یونا و رفت از زبون تهیونگ : بعداز اینکه ا/ت رو گذاشتم خونه یونا رفتم تا وسایلی که جین هیونگ میخواست رو بگیرم . وسایل رو گرفتم و سمت خوابگاه راه افتادم . وقتی از در خوابگاه وارد شدم جیمین و یونگی هیونگ رو مبل نشسته بودن و به ی چیزی تو گوشی نگاش میکردن .
نامجون هیونگ با منیجر صحبت میکرد و جین داشت آشپزی میکرد. جونگ کوک وسایلو ازم دستم گرفت . لباسامو عوض کردم و وقتی برگشتم پایین هوسوک هیونگ پرسید که با ا/ت بیرون بودم منم گفتم آره. کوک شروع کرد سر به سر گذاشتن من چون میدونست من خیلی رو ا/ت حساسم . دور تا دور خونه دنبالش کردم تا حرفش رو پس بگیره بالاخره تسلیم شد . اخلاق هوسوک از وقتی که فهمید ا/ت میخواسته بیاد کره تغییر کرده و دلیلشو نمیدونم . با خوردن ی لیوان آب و شب بخیر گفتن به اعضا برگشتم تو اتاقم و به ا/ت پیام دادم تا ببینم خوابه یا نه . ساعت ۹ بود و مثل اینکه ا/ت خیلی خسته بوده
از زبون ا/ت : صبح که بیدار شدم پیام تهیونگ رو دیدم و جوابش رو دادم . رفتم پیش یونا و با هم صبحونه خوردیم و بهش گفتم که میخوام برم خونهای که تو خیابون خوابگاهه رو ببینم . وقتی رسیدم دم در خوابگاه رو دیدم چون دقیقا روبه روی خونه من بود . خیلی بزرگ بود. در رو باز کردم و وارد خونه شدم . دو طبقه بود و ۳ تا اتاق بزرگ داشت و باغچه خیلی قشنگی داشت . بعضی از پرده ها و وسایل کوچیک هنوز تو خونه بودن . آهنگ داینامیت رو پلی کردم و همزمان که باهاش میخوندم وسایل و پرده هارو تو کارتن ها میذاشتم . تازه یک سال بود که به خوانندگی علاقه مند شده بودم و چند تا آهنگ برای خودم نوشته بودم . مشغول فک کردن بودم که یهو زنگ به صدا در اومد و.............

جای حساسش کات کردم😅خوشحال میشم از پارت اول حمایت کنید تا بقیه پارت ها اتفاق های شگفت انگیز بیفته . بنظرتون کدوم یکی از اعضا عاشق ا/ت میشه ؟ لایک و کامنت یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد پلیز
هوسوک