
اگه خوشتون اومد تو کامنتا بگید😜
(از اینجا به بعد از زبان آدرینه) ســـــه ســــــــــــال بعــــــد شدم یه مغرور دیوونه.۲۲ سالم شده.اگه الان اون بود ۲۱ سالش بود.خودشو فدا کرد.فدای خواسته های پدرم.پدرم میخواست مادرمو زنده کنه کسی که من به نبودش عادت کرده بودم اما به جاش چیز بزرگتری رو ازم گرفت. دختری که تو تموم رویاهای من بود.رویاهایی که فقط بخاطر حضور اون بود که ساخته شده بودن... تنهام گذاشت.شاید من اشتباه میکنم اما تقصیر پدرم نبود...وقتی مادرمو زنده کرد، به حالت عادی برگشته بود.اون بخاطر خوشحالی من اینکارو کرد.آلیا میگفت:دوسِ.ت داشت ولی وقتی تورو با کاگامی،لایلا،کلویی یا هرکس دیگه ای میدید کارش میشد گریه های شبونه.
اون،روز آخر بهم گفت اگه زنده بمونم خودم عذاب میکشم.اگه منظورش از عذاب تحمل دوری من بوده پس یعنی تقصیر منه....با صدای خواننده ای که داشت میخوندو ماشینمو(قابل توجه دوستان الان تو ماشین خودشه داره رانندگی میکنه) به لرزه در میاورد.به خودم اومدم به سمت خونه حرکت کردم.خونه ای که تنها دلیل حضور من توش وجود مادرمه... هدیه مرینت به من. هدیه ای که خودشو ازم گرفت. شدم عین مرغ عش.قی که بعد از مرگ جفتش تنها مونده. البته بابام از تحت فشار گذاشتن من دست برنداشته...با رسیدن به امارت بزرگ آگرست، محل مرگ فِرِشتَم به افکاراتم پایان دادم.
وارد خونه شدم.شاید دوسه بار بیشتر اینجا نیومده بود اما بوشُ حس میکردم.عطرهایی رو استفاده میکردم که اون دوسشون داشت و زیاد استفاده میکرد.موقعی که میخواستم تو شرکت تصمیمای مهم بگیرم میرفتم سر مزارش... انگار صداشو میشنیدم.مامان اومدو با همون محبت همیشگیش منو در آغوش کشید. -سلام به مامان مهربونم-سلام پسرم. بابا از اتاقش بیرون اومد.انگار اون نبود که تمام مدت میخواست مامانم برگرده اما حالا تمام مدت تو اتاقش بودو مادرمو تکو تنها رها میکرد.-سلام آدرین.کارا خوب پیش رفت؟ با صدایی پر از سردی و بی احساسی گفتم:سلام...بله و به سرعت به سمت پله ها رفتم.اما صدای اون بود که شروع به پخش شدن کرد:این چه طرز حرف زدن با پدرته جای تشکرته که این همه کار برات کردم.با پوزخند جوابشو دادم:دقیقا کدوم کارت؟
-ازم چی خواستی که برات انجام ندادم.دیگه داشت با اع.صا.بم بازی میکرد با داد بلندی جوابشو دادم:اون قدری که ازم گرفتی بهم ندادیــــــ....دختر مورد ع.لا.قمو ازم گرفتیـــــ........ من تبدیل به یه بی احساس کردیـــــــ....تو که حساب کتاب خوب بلدیییییی حساب کن ببین کی بدهکار کیهــــــ... دیگه نمیتونستم تحمل کنم.نمیتونستم جَو این پادگانو که اسمشو خونه گذاشتن تحمل کنم.به سمت اتاقم دوییدم.بعد از زنده شدن مادرم استاد سوهان اومدو تمام معجزه گرا رو برداشتو برد حتی پلگ که همدم شب و روزم بود.همه چیز تو یه روز ازم گرفته شد.مریتنم،پلگ، احساساتم، خوشی هام همه و همه رفتنو من تو این بیابون خشک موندم.تازه میفهمم من فقط عاش.ق لیدی باگ نبودم.عاش.ق مرینتم بودم، دختر بامزه ای که بی دریغ به همه کمک میکرد، همپای خانوادش، ناجی من،همدم آلیا ، غمخوار کاگامی، بهترین دوست فی، الگوی جولیکا، جادوی میلن، و بهترین صاحب تیکی بود.تمام جادوها اون بود.ع.ش.ق،شادی، حمایت، امید و معجزه.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییییب بودددد😭😭😭😢😢💔💔
چالش؛دیو باشعور 😂
زود پارت بعدی وبزار
خون آشام پولدارم😂😜
چشم الان میزارمش
ج چ : سیمرغ خوش تیپ
مگه سیمرغ لباس میپوشه که خوشتیپ باسه 😂
خیلی بامزه دراومده😂
عالیییی😢😢😰😰😫😫
ج چ : تکشاخ غد😐💔
عالییی بودد این پارت ولی خعلی غمگین بود😭😭😫😫
ممنونم تک شاخ خانم😜🙏
نگران نباش هر تلخی ای تهش شادی وجود داره😎
خیلیییییییییییییی قشنگ بود
بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم😍❤
ممنونم.امیدوارم خوشت بیاد😍♥
صد در صد❤😍
تک شاخ خبیث
میگم مرینت واقعا مرد هیچ راهی نیست برگرده ؟؟
ممنون.تو پارتای بعد میفهمید😂 😜
🥰🥰🥰
مرینت نباشه داستان به چوخ میره
باهات موافقم
عالیییی
ج چ : سیمرغ زشت
پس کشتیش بدبخت رو
ممنونم.مطمئنم زشت نیستی😀
دیگه دیگه😂 😜
مرسی گل❤
اژدهای خاص
هم سال اژدها به دنیا اومدم هم اژدها دوست دارم
خاص هم هستم...دقیقا مال منه
😂
🤣🤣🤣🤣سیمرغ عقدهای
سیمرغش باحال دراومده🌹❤️🔥
چه چالشی 😜😁😲
بختک هوس باز، چه چرت و پرتی شد 😐