درون و بیرون P3

از زبون اسکلیتا : به زور منو آوردن تو محیط زندگی انسانا از اون طرف هم یه دختره ۱۹ ساله رو آوردن گفتن دختر خالته از اون طرفم این خونه بو گند آدما رو میده تازه اصلا نم از مد هیچی سرشون نمیشه اصلا وضعیتم از این بهتر نمیشد😑🍡

لامورته :اسکلیتا این قدر اخم نکن کلر دختر خالته گفتم:اگر نخوام باشه باید کیو ببینم ؟🥲💔اخه آدما خیلی رو مخن تازه هنوز قهوه م هم نخوردم ایشششش😑 زیبالبا: دختر خودمه دیگه لامورته :مشکل دقیقا همینجاست دختر تو که باشه اینقدر سیریش و نچسبه گفتم:حالا اروم دو دقیقه دیگه یه شرط دیگه میبندین اصلا دختر هر دوتونم بعدشم من رفتم مند تا پروانه آتیشن شکار کنم

خدافظ لامورته:نخیر شما میشین همین جا دختر جوان گفتم:چشم😐💔یهو اون دختره اومد جلوم اه اصلا لباساش مد روز نبود اخه کدوم احمقی همچین کُتی رو با این پلیور میپوشه؟ کلر: در جریانی برعکس سنت خیلی خیلی رفتارت مغرورانه س؟گفتم:ارا باز از رفتار بچه گونه تو بهتره 😔😂کلر:فقط اینکه یک سوال دیگه ، ت چطور میخوای دقیقا جهان رو هزار بار نجات بدی؟ وقتی به خودت زحمت نمیدی با خانوادت وقت بگذرونی چون اینجور که بوش میاد اخرین باری که خندیدی صد هزار سال پیش بود

گفتم:اگر تو هم از ۹هزار سالگی می فرستادن یه بُعد دیگه که مال هیولا هاست و بعد هم در ۱۳ هزار سالگی میمیفرستادنت یه دبستان مسخره که هیولا های مسخره تر توش درس میخونن بعدشم وقتی میای خونه توی قصر راهت ندن تو چطور میخندیدی؟کلر:از ۹ هزار سالگی تا ۱۳ هزار سالگی؟اونوقت شما چند سالتونه؟گفتم:این قدری سن دارم که بتونم مادره مادره مادر بزرگ پدری جنابالی رو به فرزند خوندگی قبول کنم 😔😂کلر:اونوقت خانم بسی پیر چند تا نوه دارین؟گفتم:وا هنوز ۶۰۰ هزار سالم نشده هنوز برای ازدواج هم زوده اونوقت نوه داشته باشم؟کلر:پس ترشیده هم هستی 🤣🤣گفتم:ببخشید ولی ما مثل شما آدما زود پیر نمیشیم پس خیلی دیر تر ازدواج میکنیم😒 اوفلیا: دعوا نکنین کلر بشین کنارش باهم یکم راجب چیزای خوب حرف بزنین 😊

توی دلم گفتم : منکه خاطره خوبی یا چیز خوبی تو زندگیم ندارم که بخوام برای یه بچه کوچولو تعریف کنم 🙃کلر:خب خانم اسکلت ترشیده تو زندگی تباه تون کاری انجام دادین؟گفتم:اره یک کار انجام دادم که ازش خیلی خیلی خیلی پشیمونم اونم اینکه همراه پدر و مادرم اومدم اینجا🙄

تموم شد برای پارت بعد حمایت و کامنت نیاز داریم