اعجوبه ای در پاریس پارت14

مرینت:رفته بودم مدرسه،وارد کلاس شدم.دیدم کلویی نشسته رو میز خانم بوستیه و داره زارزار گریه می کنه😭و بچه ها هم دورش جمع شده بودن.از آلیا پرسیدم چی شده؟ _بابای آدرین یه جلسه مد تو شانکای داره و میخواد بره چین و آدرینم می خواد بفرسته پیش کاگمی،ژاپن🙍 _چی گفتی😨ای وای بدبخت شدم. و رفتم تشستم پیش کلویی و منم گریه کردم😩خانم بوستیه امد و ما دوتارو جمع و جور کرد.مدرسه تعطیل شد و من از کلویی پرسیدم که: _سلام کلویی👐می خواستم بگم می دونی که هواپیما آدرین کی حرکت می کنه؟ _تو چه کاری از دستت بر میاد دوپن چنگ😾امکان نداره بهت بگم 😼که فردا ساعت دو صبح حرکت میکنه😿 _ممنون کلویی😸😸😸😸😸 _واسه چی😽😽😽😽 _واسه آدرس بای بای👋 _واااای سابرینا چرا بهم نگفتی😾مرینت: رفتم خونه و دیالوگ هامو تمرین کردم که به آدرین چی بگم.تیکی امد و چه کار میکنی؟ دارم تمرین میکنم،آخه می خوام به آدرین بگم لیدی باگم بعدش دیگه میاد پیشم میمونه و کاگامی رو فراموش میکنه،و بعدش که بزرگ شدیم با هم ازدواج می کنیم💑و به گربه و سگ ها کمک می کنیم نه شایدم همستر ها😍😍😍😍 _وای مرینت حالت خوبه؟اگه حویتت لو بره دیگه نمیتونی گوشواره هاتو نگه داری😒فهمیدی؟ _آره،حالا بهتره بخوابیم تا فردا صبح ساعت دو بیدار شم.از خواب که بیدار شدم دیدم ساعت 7 😨دیگه خیلی دیر شده بود😞ولش کردم.تو اخبار شنیدم که یه نفر تو شانکای شرور شده😱حالا چطوری برم اونجا آخه اون آکوما زده بود😵رفتم پیش مستر فو.اون بهم گفت:

_تو برو شانکای تنها و بعد که دریچه باز کن سمت ژاپن تا کت نوار بهت ملحق بشه.بیا اینم معجزه گر پرستو که بهت قدرت باز کردن دروازه در همه جارو میده البته اینو بگم تو میتونی به اندازه 5 دفعه دروازه رو باز کنی حالا برو به امان خدا🙋مرینت:تیکی ..... متهد شوید .دوازه پرستوووووو🐦و بعد پریدم توی دروازه ام.و به کت نوار زنگ زدم.زبونتو کت خورده پیغام بذار🐱الو پیشی جواب بده😔کار واجب دارم برو رو بلند ترین برج ژاپن تا برات در بفرستم یهو جواب داد و گفت باشه.دروازه پرستووووووو _سلام بانوی من 😏 _سلام پیشی کوچولو رفتم سراغ دوست خوبم هیا که قبلا صاحب معجزه گر پرستو بود و بعد اون گل سر رو بهش دادم🙌و اونم تبدیل شد وای اون واقا حاک ماث و مایورا بودن آخه اونا اینجا چه کار می کردن؟😦اونا خیلی قوی بودن😒

واکی چاااارم«یه لوله آهن!😕»آها فهمیدم آهای پرستو بیاا!و بعد تو گوشش یه چیزی گفتم😄اون یه دروازه باز کرد و من رفتم تو زندان انفرادی چین که خیلی قوی بود بعد مدتی حاک ماث امد اینجا آخه این نقشه بود که حاک ماث رو اینجا بفرستیم😊پرستو و کت نوارم امدن مایورا امد و حاک ماث رو فراری داد😠ما ازهم جدا شدیم تا پیداشون کنیم.دیدم کت نوار شده کت بلنس وای😑آخه چرا😐😐😐من خیلی ناراحت بودم اولش فکر کردم توهم هست اما واقعی بود😑«از زبان خود من«نویسنده»:بچه ها مایورا یه آموک رو آزاد کرده بود و یه شرور الکی از کت بلنس ساخته بود و می خواست لیدی باگ رو شرور کنه.از زبان لیدی باگ:به کت نوار زنگ زدم دیدم اون داره با یه کسی شبیه من البته انگار شرور بود میجنگید.از نقشه کثیف مایورا خبر دار شدم اون الکی بود کت نوار عجله کن بیا رو این برج که عکس اژدها داره😄

امد،به پرستو زنگ زدم گفت شما حالتون خوبه؟مگه به کت بلنس و لیدی ماث تبدیل نشده اید؟ نه برای چی بعد دوتا شرور رو به ما نشون داد😦اون شرور هارو نابود کرد و امد پیش ما .

نمیتونستیم شکستشون بدیم اما بالا خره تموم شد و اون کت بلنس و لیدی ماث رو گرفتیم و نابود کردیم😗منو حاک ماث گیر انداخت و یکی از گوشواره هامو برداشت😱داشتم به مرینت تبدیل می شدم،کت نوار مثل همیشه نجاتم داد و با کلاکلیزم حاک ماث رو انداخت تو فاضلاب منم اون یکی گوشواره ام رو برداشتم و به گوشم بستمش😄

حاک ماث و مایورا فرار کردن😣سه تا خال برام مونده بود و کت نوار هم چهار تا پنجه،پرستو هم دوتا پر😊رفتم و پریدم تو بغل کت نوار _ممنونم،اگه تو نبودی حاک ماث برنده می شد و معجزه گر هامونو می گرفت.اونم منو بغل کرد. _بانوی من فکر کنم نظرت در رابطه با من تغیر کرده😋و بعد می خواست ببوسم که جا خالی دادم. _زیاد رودار نشو پیشی جون. _وای لیدی تو آخر منو با این کارات سکته میدی😠

گل سر پرستو رو گرفتم و بعد اونو زدم به سر خودم و پیشی رو برگردوندم ژاپن🏯 و خودمم رفتم پاریس🗼معجزه گر رو به مستر فو پس دادم.و به خونه رفتم فردا که رفتم مدرسه

دیدم آدرین برگشته😇😇😇😇😇😇😇😇وای چه حس خوبی داره.اون گفت:که پیش کاگامی زیاد نبوده😋😋

تمام کامنت بذارید و سوال بعدیمو جواب بدید؟

سوال:همون طوری که تو قسمت اول گفتم که داستانارو به نوبت بخونین حالا بگید ببینم اسم هرکول معجزه گر پرستو هم به انسانی و هم ابر قهرمانی چی بوده؟