
هلو گایز.برید بخونید
چیزی می خوام بهت بگم ولی یه جای دیگه😓😓😓(همون محل مورد نظر خودمونه یه جای دیگه😁😁😁)(نکته:اینک در یه جای دیگه😂😂)ماریا:ببین فیلیکس.....آدرین:ماریا تو ولش کن من بهش می گم😏😏😏.ماریا:خیلی خب😣😣😣.(بچه ها قیافشون رو اینجوری می کنن تا چیزی لو نره ها😁😁)آدرین:خب ببین فیلیکس تو عاشق مرینتی😫😫😫😫؟فیلیکس:نه😂😂😂.آدرین:پس این نوار رو گوش کن.فیلیکس:اون آدرین ع.و.ض.ی داره مرینتو از من می دزده باید جلوشو بگیرم😈😈😈من عاشق مرینتم😻😻😻😻.
فیلیکس:نوار رو با دستم تیکه تیکه کردم و گفتم:حالا دیگه مدرکی نداری که اینو ثابت کنی😏😏😏.آدرین:قبل اینکه این نوار رو به تو نشون بدم هزاران نمونه ازش کپی گرفتم😏😏😏.فیلیکس:خب گیریم که من عاشق مرینتم چه سودی برای شما داره؟مارکو:داشتم حلقه رو با حلقه ی جدید عوض می کردم کههههههه..فیلیکس:فکر کردی من نمی فهمم حلقه ی قلابی رو به من دادی نه😠😠😠؟آدرینا:گند زدی توی کل نقشه آدرین🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️.مارکو:زود حلقه ی جدید و گذاشتم اونجا و به آدرین علامت دادم بحث رو تموم کنه و در رفتم.آدرین:من حلقه ی قلابی رو بهت ندادم.فیلیکس:پس این چیه؟
فیلیکس:صبر کن ببینم اینکه اون نیست اون یه حرفش اشتباه بود😧😧😧!!!آدرین:بهتره قبل از این که چیزی بگی با دقت از حرفت مطمئن شی😏😏😏.فیلیکس:تو حلقه رو عوض کردیییییبیی😲😲😲😲😲😲.آدرین:من همین الان از در اومدم تو چطور به این زودی حلقه عوض میشه😑😑😑😐😐😐؟فیلیکس:تو یه کاری کردی می دونم یه ریگی به کفشش هست😏😏.آدرین:حالا این چه ربطی به مرینت داشت😏😏😏؟فیلیکس:خب.....ام...اه نمی دونم ولم کن.
آدرین:خب باشه پس من برم😑😑😑.فیلیکس:برو😡😡😡.(الان همه یه جا جمع شدن)آدرینا:کارتوی عالی بود بچه ها😁😁😁.آدرین:هنوزم توی شکم(شک هستم منظورشه) فیلیکس می خواد با من چی کار کنه😓😓😓؟سلنا:اون گ.و.ه می خوره با تو کاری کنه.ماریا:سلنااااااااا😡😡😡😡.سلنا:جانمممممم😄😄😄؟.مرینت:عمه جون می خواستم راجب آدرین باهاتون حرف بزنم.عمه:بگو😠😠😠.مرینت:عمه جون آدرین.........زنگ در:دینگگگگگگ.مرینت:اومدم درو نشکونین😣😣😣.سلنا و ماریا:سلام مرینتتتتت😘😘😘.مرینت:شما کجا رفتین یهو غیبتون زد😑😑😑😑؟ماریا:من رفتم میرا رو ببینم.
سلنا:منم رفتم یکم پیاده روی😁.مرینت:پیاده روی و ملاقات میرا🤔🤔🤔😑😑😑؟ماریا و سلنا:😫😫😫😫😫😫.مرینت:عجله کنید کلی کار داریم بعد رفتن با دوستشون ملاقات کنن یا پیاده روی کنن.ماریا و سلنا:به خیر گذشت😬😬😬.مرینت:عجلههههه کنیددددد حرفمو تکرار نمی کنممممممم😠😠😠😠.سلنا:حرسش در اومد😄😄.ماریا:بیا بریم🤣🤣🤣.
آدرین:برگشتیم خونه و مثل همیشه پدرم بالای پله ها وایساده بود😣😣😣.گابریل:چه خبر شده دیر وقت اومدی خونه😤😤😤.آدرین:می خواستم قضیه ی حلقه ها رو سیر تا پیاز براش توضیح بدم که یاد حرف مارکو افتادم((نمی تونیم گابریل رو وارد این مسئله کنیم))پس گفتم:با آدرینا و آریان رفته بودیم بستی خوری رکورد گینس رو زدیم😫😫😫.گابریل:رودل که نمی کنی😂😂😂؟آدرین:نه بابا جان😂😂😂.آدرینا:شایدم بکنی😂😂😂.آریان:بالاخره آدرین رکورد گینسو زد😂😂😂.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رکورد گینس؟؟😂😂😂🤣🤣
این چه سمی بود من دیدم😂😂🤣🤣🤣🤣
🤣🤣🤣🤣
بعدی لفطا🥺🤗
لایک هم کردم🥰
چشم و باشه😘😘😘