من با تو نمیتوانم(تهیونگ)pاخر فصل ۱

خب خب ارمیای قشنگم این پارت اخر فصل یکه🙂🙂🙂🙂🤗 لایک و فالو یادت بره گریه میکنم😥😣😣😣😣

تهیونگ:دختر قشنگ من دختر چشم قشنگ من. چشمات به بابات رفته ارههه؟؟ جونگ کوک: اینو بده به عمو کوچیکش خیلی کیوتههههه جیمین بیا یه اب قند بدهههه من:اره خب بچه من این میشه دیگه تهیونگ: ا/ت من:ها تهیونگ:تو نسبت به سه سال پیش تعقیری کردی؟ من:تهیونگ من اون زمان جوون بودم اما الان دیگه یه ادم بزرگ سالم‌. تهیونگ: ا/ت از جذابیتم کم نشده؟ من: تو هنوز اقایی خوشتیپ منی(تستچی بزار جون مادرت. ممد ببخش دیگهههه) تهیونگ: راستی من میخوام‌با مینسوآم برم بیرون کی میاد با ما من: معلومه من جین: یه عموی وارلد واید هندسام هیچوقت برادرزادش رو ترک نمیکنه.بیا بریم نی نی وارلد واید هندسام😎😎😎😎 ......توی پارک..... من:اوه تهیونگ تهیونگ:چیه چی شده؟ من:اون خانم اوهه. تهیونگ: خانم اوه دیگه کیه؟ من: اون یه هیتر درجه یک توئه. ماسک هم نزدی بیچاره. تهیونگ: ولش کن بابا من: بیا پشتم باش جلو نرو. جین کدوم گ.و.ر.ی رفتییییییی

جین: من توی ماشینمممممم من: تهیونگ رو ولش کن اوه میراندا تهیونگ: اوه میراندا؟ من:اره اون یه دورگه س. میراندا: اقای کیم خانم کیم. بعد سه سال میتونم انتقام خواهرم مینسوری رو بگیرم. مینسوری بخاطر تو تهیونگ خودشو ینادنز *برعکس بخونین* کرد. ازت متنفرم کیم تهیونگ.خواهرم دیگه پیشم نیست. همدمم دیگه میشم نیست. وقتشه یه انتقام بگیرم. من: نهههه*خودتو پرت میکنی جلوی تهیونگ* تهیونگ: ا/ت چیشا ا/ت خواهش میکنم چشماتو باز کن. *با داد* خیالت راهت شد میراندا؟ الان روح مینسوریت توی ارامشه میراندا: من...من نمیخواستم....ا/ت دوست من بود تهیونگ: اون بدنش سرد شده. ن.ف.س نمیکشه. ......توی بیمارستان..... *دکتر از اتاق عمل بیرون میاد* من:دکتر چی شد چرا صورتتون پوکره دکتر: اقای کیم... من: چیشده میگم زنم چش شده * با داد* حالش خوبه چرا جواب نمیدی دکتر: تسلیت میگم. خانم کیم ف.و.ت شدن و دیگه پیشمون نیستن

وقتی این حرفو زد دنیا روی سرم خراب شد. یعنی چی یعنی ا/ت من دیگه پیشم نیست؟ مینسوآم چی میشه. اون بیچاره میشه. من: نه نه ا/ت ز.ن.د.س من حسش میکنم اون قول داد بهم قول داد تا عبد پیشم بمونه نهههههههه ......۲ روز بعد.... امروز مراسم خ.ا.ک‌.س.پ.ا‌.ر.ی ا/تس. من نمیتونم بدون اون زن.د.گ.ی کنم. مینسوآچی.اون خیلی کوچیکه. اون مادرشو میخواد.

جین:تهیونگ میتونم بیام داخل؟ من:بیا. جین: هی چش قشنگ ناراحت نباش دیگه من:چجوری ناراحت نباشم. سه سال پیشش نبودم بخاطر تور.به قدری باهاش بد رفتاری کردم(با هق هق شدیدددددد) که منو ترک کرد. جین: تو که نمیخوای برای مینسوآ پرستار بگیری؟ خودم بزرگش میکنم و خوشبختش میکنم من:مینسوآ رو میفرستم پیش مادر پدر ا/ت. جین:(با داد و رپ) چی میگی تو. اگه اینجوریه که مینسوآ رو هم بفرست اون د.ن.ی.ا دیگه. بزرگ بشه چی بهش میگن. میگن بابات چون آیدل بود نتونست بچش رو بزرگ کنه؟ تهیونگ: اخه جین.. من نمیتونم. اون منو یاد ا/ت میندازه. وقتی لبخند میزنه منو یاد ا/ت میندازه. جین:بزار با نامجون مشورت کنم. شاید بزاره بچه پیش ما بزرگ بشه. من: اخه پی دی نیم جین:اون خنگ بخواد حرفی بزنه من میدونم و اون

.....سه ماه بعد...... من توی این سه ماه خیلی با مینسوآ جور شدم. جین همش ازش مراقبت میکنه. جونگ کوک: هیونگااااا هیونگاااا بیاد حال ببینید چی پیداااا کردمممممم جین:یا پی دی نیم اعظم😑 جیمین:یا اگوست دی چخبره؟ نامجون: ج.ن.گ شده؟ شوگا: چی شدهههه؟؟؟ .....توی حال با همه اعضا.... من: جونگ کوک بلاخره میگی چی شده؟؟ جونگ کوک: هیونگ... من یه فلش پیدا کردم توی اتاقم من: خب. جونگ کوک: خب روش نوشته برای شماها و مینسوآ. من:چی خب بزارش ببینم ......یه ویدیو که توش ا/ت داره حرف میزنه....

ویدیو: سلام😄 وقتی شماها دارین این ویدیو رو میبینید احتمالا من پیشتون ن.ب.ا.ش.م امیدوارم که تا الان تهیونگ اذیتتون نکرده باشه جین: چی میگی پدرمون رو دروورده ا/ت:خب جین میدونم داری خیلی برای مینسوآ زحمت میکشی. تو خیلی دوسش داری. راستی شوگا. ایوانکا رو یادته؟. اون هنوز میخواد ببینتت. برو به اون ادرسی که توی دفتر حقیقت صفحه ۴ گذاشتم و ایوانکا رو ملاقات کن. راستی جی هوپ. از این به بعد به اعضا امید بیشتری بده باشه(گریت میگیره) من خیلی دوست داشتم بزرگ شدن دخترم رو ببینم. اما نمیتونم (همه گریشون میگیره) جونگ کوک.ازت میخوام که به مینسو وقتی بزرگ شد بوکس یاد بدی. تا مثل مادرش نشه و بتونه از پس خودش بر بیاد. دوستون دارم کیم ا/ت. *پایان ویدیو و فصل ۱*

خدانگهداررررریییییی😍😘😗😘😗😍😗😍😗😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘