خب خب ارمیای قشنگم سلام یه چیزی بهتون بگم فقط. درونگرا رو ۱ رو درمیون پارت داریم ولی با تو نمیتوانم هر روز❤. تستچی جانم فدای رهبر منتشر کن.
تهیونگ: ا/ت به ضربان قلبم گوش بده. ببین داره میگه گریه نکن. گریه نکن دیگه. من نمیرم زیر اوار قول میدم. حالا بیا از این جهنم دره خلاص بشیم. من:تهیونگ تو بلند نشو. یکم دیگه اورژانس میاد. تهیونگ: اوکی. یه سوال. من: بگو ته ته: اممممم چقد نگرانم شدی وقتی دیدی نیستم؟ من: چرا چیشده؟ تهیونگ: تصور کن منو توی اوار پیدا کردی و من مردم. بهم نفص مسنوعی میدی؟ من: اره تهیونگ: یه دقیقه صب کن ببینم اون چیه اونجا لای دیوار (لنگون لنگون تا دیوار میره) من:تهیونگ اون چیه؟؟ تهیونگ: تابلوی توروت(من دراوردی😁) من:توروت دیگه چیه؟؟
تهیونگ: یعنی تو تابحال اسم تابلوی توروت رو نشنیدی؟ این تابلو پنج سال پیش از توی موزه اصلی سئول دزدیده میشه. ولی عجیبش اینجاس که اینجا چیکار میکنه. توروت رو ببین. یه اژدها توشه. اون سال که تابلو رو دزدیدند یه تابلو فیک با یه ایموگی جاش گذاشتن ولی جای ایموگی باید اژدها باشه. من: یعنی این اصله؟ تهیونگ: اره. من: تهیونگ اورژانس اومد بیا این طرف .......توی امبولانس ایستاده و وایساده و پارک کرده.... ؟؟؟: این پا به کجا خورده؟ من: روش سنگ افتاده ؟؟: دوعا کن روی استخوان اصلی نیوعتاده وگرنه دیگه نمیتونستی راه بری اقای خوشتیپ
تهیونگ:یه دقیقه من پاشم زنگ بزنم به نامجون الان نگرانه....اوا گوشیم کو. ا/ت گوشیت رو بده لطفا عزیزم من:بیا بگیر تهیونگ*توی فکرش*:چقدر گوشیش داغونه براش یکی میخرم. .....مکالمه تهیونگ...... من:الو نام... جین: الو ببین چقد میخوای ما جمعا حدود ۱ ملیارد وون داریم ۱ ملیونم از کمپانی میگیریم فقط اون بچه خوشتیپو بده ما کارش داریم بدو *رپ میخونه* من:اروم باش وارلد واید هندسام من خوبم ا/ت هم خوبه فقط سقف کافه ریزش کرد یکمی به ا/ت شوک وارد شد پا منم یکمی خراش برداشت جین: بزنم بشت اب بره چشت. من:راستی گوشی نامجون هیونگ دست تو چیکار میکنه جین: رفته دستشوییی من: اها اوکییییییی بیا دنبالم من نمیتونم رنن ا/ت:من رانندگی بلدمااااا من:اوکی پ نیا جامون راحته
....پایان مکالمه . در ماشین تهیونگ....... توی ماشین تهیونگ دستشو گذاشت روی گونم و گفت: خیلی دوست دارم کیم ا/ت. اگر پیشم نباشی من نمیتونم زندگی کنم.خیلی خیلی دوستت دارم.من:تهیونگ یه اعترافی میخوام بکنم. تهیونگ:بگو من:تهیونگ اممم . منو دوستام که روی تو کراشن اسم تورو با پسر همسایه مون رو مینوشتیم چشمامون رو میبستیم میگفتیم دستمون روی هرکدوم بره ما با اون ازدواج میکنیم. تهیونگ:شما ارمیا عجب کارایی میکنینا.
......سه سال بعد تو و تهیونگ از دواج کردید دوساله و باهم زندگی میکنید پیش اعضا...... من: عزیزم شب کی میای؟ تهیونگ*با عصبانیت*: ساعت ۷ چیشده مگه ها من:میخواستم برات غذا درست کنم چرا اعصبانی میشی تهیونگ: نمیخواد خودم از بیرون واسه خودن دوکبوکی میخرم میخورم.*میره درو محکممیبنده گریت میگیره* باید زنگ بزنم نامجون. اخه چجوری بهش بگم یه کیم دیگه قراره بیاد. اها میدونم چیکار کنم. .....مکالمه تو و نامی..... من: سلام عمو نامجون: سلام.. چی من عمو شدم؟؟ من: ببیین من میخوام تهیونگو سوپرایزش کنم واسه همین همتون بیاین اینجا کمکم اوکی نامجون: من توی راهم بقیه هم دارن میان ......هفت ساعت بعد.... من:بچها تهیونگ اومد بیرون نیاین بزارین من اول برم وقتی گفتم یه کیم دیگه قراره اضافه بشه سریع کیک رو بیارید اوکی این میشه بهترین تولدش. *پیش تهیونگی* من❤:عشقم؟ تهیونگ:چیه من:اممم تو یه کیم دیگه نمیخوای؟ تهیونگ: چیمیگی واس خودت. من: تهیونگ تو دختر دوست داری یا پسر تهیونگ: دختر من❤:بهت بگم ۹ ماه دیگه بابا میسی چیکاد میکنی؟
*اعضا باهم وارد اتاق میشن: تولدتون مبارککککگگ تهیونگ:صصبر کنین ببینم. یعنی الان من یه بابام؟؟ من بابای یه دختر مو قرمزم؟ من: اره *ب.غ.ل.ت میکنه میبرتت روی هوا* تهیونگ: ممنونم که روزم رو زیبا کردی کیم ا/ت من:هی یهکیم دیگه هم هستااا. تهیونگ:ببخشید کیم مینسوآ من: مینسوآ .......۷ ماه بعد.... تهیونگ: ا/ت میای بریم جنگل؟ من: باشه بریم فقط اعضا و دوستم ایوانکا هم بیاریم با شوگا چیز زده تهیونگ اوکی بریم. .....در کلبه.... من: تهیونگ تهیونگ:بله. من: تو بچمونو دوست داری یا نه تهیونگ: این چه حرفیه که میزنی. من عاشق اون بچم من: اخه جدیدنا ازت یه عکسایی دیدم که خیلی دلمو شکوندن* عگسای .خ.ی.ا.ن.ت نشونش میدی* من: اخه این بچه چه گناهیداشت که همچین بابایی نصیبش بشه؟ تهیونگ:ا/ت من اینا نیستم من: پس کیه تویی دیگه. سه سال پیشو یادته؟ گفتم رفتم ک.ا.ب.ا.ر.ه ؟ سه تا سیلی زدی؟ تو خ.ی.ا.ن.ت کردی بخشیده هم نمیشی. مینسوآ بدون پدر زندگی میکنه
......پنج ماه بعد..... من: افرین به مینسوآ خودم افرین دخترک قشنگم... بیا بریم ببینیم کی دل میزنه؟.....باباته....بیا تو ... تهیونگ:این این دختر منه؟. من: پس چی احمق خان دختر شوگاس؟ تهیونگ: برنمیگردی؟ بهت که صابت کردم کار من نبوده. من: باشه. فردا برمیگردم. تهیونگ:یوهووووو. اما عجب دختر خوشگلی دارما ببینش چقد خوشگله. جونگ کوک اینو ببینه از خوشحالی میمیره
بایییییییی ارمیییییی🤗😍🤗😍🤗😍🤗🤗😍🤗🤗😍🤗🤗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم 💖