
ساکارو گذاشتم پایین..کارل:داداش دیگه نبود؟ادرین:خوب معلوم نیست چند وقت اینجاییم که...مرینت:سلام اومدی ....یا خدا این همه مگه جادری اصلا مگه قرار چند وقت بمونید؟کارل:منم بهش همینو میگم..ادرین: خوب منیش به احتیاتی کرد که تازه من حمام بیاد برم ۲۰ روز دیگه هم که مهمونیه...مرینت:بهتره بگی پارتی...ادرین:حالا به اینا نیاز میشه...کارل:بیراهم نمیگی باشه راستی خانم کارون برامون اتاق گذاشت کنار ....ادرین:واقعا؟چه خوب پس بریم خوب خانوم کارون دیگه نیازی نیست تو اتاق شما باشم فقط اگه نیاز باشه...مرینت:خدارو شکر اخه خیلی حرف میزنی ادم سرش سوت میکشه...کارل:بیا اینم فهمید تو خیلی حرف میزنی...ادرین:باشه باشه خوب بریم تو بمون کنار اتاق مرینت فهمیدی...کارل:باشه خوب جوش نیار...از پله هارفتم بالا جوری که کار گفته بود یه در سفید داره خوب ایناهاش واردش شدم اتاق بزرگ خوبی بود ساکارو گذاشتم پایین بارای خودم لباس برداشتم پریدم تو حمام.....موهامو خشک کردم..یه تیشرت ابی اسمانی پوشیدم شروار مشکی موهامو شونه زدم کلاه گیسو روی سرم گذاشتم رفتم بیرون...الیس:اقای مارک..مارک:ببخشید من دیگه باید برم ...رسیدم دم در اتاق مرینت دیدم بند خدا خوبیده...ادرین:کارل..کارلللل..کارل:چیه چی شده؟ادرین:پاشو برو استراحت کن نوبت منه...از جاش بلند شدم یه تشکر کوچیک کرد رفت از دست این بشر....

(برای این که حوصلتون سرنره میریم ۲۰ روز بعد روز جشن)ℳ𝒶𝓇𝒾𝓃ℯ𝓉𝓉ℯ💖#به خودم نگاه کردم باید اماده میشدم یک سلعت دیگه مهمونی شروع میشد یه لباس مشکی پوشیدم دامنش تور بود بد نبود کفش مشکی که ناربندش پاپیون داشت پام کردم موهامو شونه زدم گزاشتم باز باشه اخه زیاد بلند نیست زیوالاتم انداختم دوست نداشتم ارایش کنم پس فقط یه روژ کمرنگ زدم کخ زیاد تو چشم نباشه به خودم نگاه کردم خوب بود این لباس یه حساب بابا مجبور شد برام بگیره تازه با سلیقه خودش خدارو شکر بدسلیقه نیستش اه ادرین کارل به خاطر من نتونستن چیزی پیدا کنن ای کاش من میتونستم کمکشون کنم...خدمتکار:خانوم لطفا بیاید پایین.مرینت:اومدم .یه دستی به لباسم کشیدم رفتم پایین دروغ چرا استرس داشتم اونم چه استرسی...همه جا تاریک بود فقط یه نور سفید روی من بود این یه جورایی اذابم میده همه نگاهشون روی من بود خیلی جو بدی بود خدا ..از پله ها اومدم پایین صدای دست زدن همه میومد انگار یکی داره با کفش پاشنه دار رو مغزم راه میره ای خدا
بابا دستشو سمتم گرفتم باهم رفتیم روی سنت من دقیقا نمیدونم برای این مراسم پقدر خرج کرده ولی حسابی اعصابش خورده مرد خیر سرش...لوکاس:ممنون که همه تعشیف هوردین این مراسم برای جانشینی منه دخترم مرینت پس از من این مقام رو داره لطف دست بزنید..صدای دست زدن رفت بالا بابا بهم اشاره داد که برم حرف بزنم میکروفنو تودستم گرفتم زیر چشمه به همه نگاه کردم کارل دیدم ولی ادرین نبود یه جورایی دلم گرفت ...مرینت:از همگی ممنون که امشب تعشیف اوردین ****(حوسله ندارم اینجارو بنویسم از سخنرانی بدم میاد توش خوبم نیستم.) اوپدم پایین الیس بهم یه اب پرتقال داد همه رو درجا سر کشیدم..الیس:یکم اروم تر دختر خفه میشی و کارت عالی بود انتظار نداشتم انقدر خوب سخنرانی کنی...مرینت:خودمم باورم نمیشه ولش تو مارکو ندید؟الیس:انگار یه مشکل خانوادگی براش پیش اومده امروز مرخسی گرفته...انتظار نداشتم املیاتو شروع نکنه ولی این که نیاد رو مخمه...مرینت:عجب باشه میشه برام کیک بیاری؟الیس:الان میارم
لوکاس:خوب الان وقت اجرای دخترمه مرینت بیا بالا..اصلا افتاب پرسته هی رنگ عوض میکنه باید رفتارشو ببنید خدایی..گیتارو تو دستم محکم کرد از پله ها رفتم بالا روبه روی میکروفن ایستادم ..تا سیم گیتارو زدم سقف خون ریخت پایین وای زمان بندیش علیه...ادرین:دیدی گفتم میام!برگشتم پشت نگاه کردم یه پسر بود با موهای طلایی چشمتی نعنایی خیلی شبیه ادرین بود...ادرین:سردار ادرین اگراست در خدمت شماست..مرینت:شوخیت گرفته؟ خودتی؟ نه بابا..الیا:به جای این کارا بیا کمک به جناب سردار..ادرین:اومدم ..کارل:انتظار اینو نداشتم:مرینت:من داشتم نقشش باخودم بود..کارل:ماشالا ماشالا به پا چشمت نزنن..صدای تفنگ همه جاو پر کرده بود..که یهو احساس درد بدی تو پهلو حس کردم بهش نگاه کردم از شانس بدم لباسم سیاه بود نمیشد درست دید دستمو گذاشتم وقتی برداشتم ...کف دستم خونی بود به اون طرف نگاه کردم مامان تفنگ به دست به من نگاه میکرد.مرینت:م..مامان...ادرین:مرینت...منو تو بغلش گرفت خواست بره بیرون..مرینت:برو تو اتاقم باید یه چیزیرو بردارم...ادرین:ولی.مرینت:خواهش میکنم ادرین...از گوشه کنا رفت سمت اتاق درشو باز کرد منو گذاشت رو تخت..ادرین:خوب چی میخوای؟مرینت:کشو اولیه پاتختی باز کن اونجا صندوق چه هستش... اون..ادرین صندوق گرفت منم تو بغلش جاداد پنجره باز کرد پرید پایین..
تمام:میخوام سکتتون بدم هاهاها🤣🤣خوب لایک کامت یادتون نره باباییی
فالو فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی بود🍓✨
عاجو پارت اخر داستانم تو بررسی هست؟
عالیییییی اجوو
پارت بعد رو بده تا دق نکردم🥲🥲
عالی بود آجی
راستی میدونستی وقتی داستان را کات میدی دقیقا مثل مواقعی تو فیلم ها که از نظر والدین مناسب نیست و میزنن یه شبکه دیگه همون احساس میشه
اره دقیقا😐👌😂
😂😐
عالییییییییی بوددددددد
مسی
الان میمیرم ، بدو بعدی رو بدهههههههه
چشممممم
عالییییییییییییییییییی
مسییی
اجییییییییی الان دق میکنممممم
نکننننن
بعدی رو میییخواااممم
بعدی رو بزار تا سکته نکردم😱😱😱
فرداااااا
پارتتتتتتتتتتت بعععععععععددددددددد
فرداااا
مثل همیشه عالی بود آجی.
تا من دق مرگ نشدم پارت بعدو بده😂😍😹
چشمممم
چشمت بی بلا❤