8 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡soyun♡ انتشار: 3 سال پیش 1,591 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
از زبون جیمین
این دو سال من همش در حال تعقیب کردن ا.ت بودم 😔 من خیلییی دوسش دارم ولی هیچوقت جرات نکردم بهش بگم وقتی دیدم اونطوری از کارش اخراجش کردن طاقت دیدن ناراحتیش رو نداشتم
£جیمین؟؟ *بله £اممم هیچی خاستم ببینم خاب نمیبینم اخهه هنوزم باورم نمیشه بعد اینهمه ساال دارممیبینمت تو که میدونی من هیچکی رو ندارم همه فقط منو مسخره میکنن فقط تویی که همیشه پشتم بودی حتی خانوادم وقتی فهمیدن اخراج شدم 😔😔 از صداش معلوم بود که هر لحظه ممکنه اشکاش جاری شن
*نه خاب نمیبینی من اینجام ی اقای جنتلمن
£ای پروووووو خب حالا بریم کجا چکار کنیم؟؟؟ *امممم راستش من شرکت یکی از دوستام رو میشناسم اونا نیاز به دو تا کارمند دارن بریم شانسمونو امتحان کنیم
£باشه
وقتی دیدم اخراج شد گفتم از فرصت استفاده کنمو یکاری کنم که همش جلو چشمم باشه
*رسیدیم £وااااو عجب جایییی *فکتو ببند پشه نره توش🤣🤣
£جیمییناااااااا *جانم £اووووو از کی تا حالاااا خیلی خب دیگه بریم
*بریم
*سلام ما میخاستیم رئیس اینجارو ببینیم &اممم بگمکی *پارک جیمین &ببخشید قربان اقای پارک جیمین با ی خانم اینجان میخان شمارو ببینن &چشم &بفرمایید *ممنون £ممنون وارد اتاق کوک شدیمم ÷به بههههه پارک جیمینننن دو سال اومدی اینجا اما ی بارم نیومدی بهمون سر بزنی به به این خانمجذاب کی باشن £سلام من کیپ ا.ت هستم ÷منم جئون جونگ کوک هستم £خوشبختم *چطوری پسرررر ÷ خوبم ت چطوری چخبر از این ورااا
*اممم راستش منو ا.ت اومدیم اینجا که استخداممون کنی
÷چی؟😂 *خنده داره مگه مسخرهههه
÷نه نمیدونم 🤣🤣 خب راستش اتفاقا منم به دوتا مدیر مالی نیاز داشتم (بچه ها تحصیلات جیمین و ا.ت مث هم راجب این بود ) *جدیییییی به ا.ت نگا کردم خیلییی خوشحال بووود £یعنی الان منووجیمین اینجا استخدامیم؟؟ ÷بله من کسی رو مطمئن تر از جیمین پیدا نمیکردم از فردا میتونید بیاد تا اون موقع اتاق کارتون هم اماده میشه *ممنون £وااقعا ممنووون
و از اونجا خارج شدیم از زبون ا.ت خیلییییی خوشحال شدمممم
*خب بریم یکم خوشبگذرونیم از فردا دیگه قرار همش کار کنیم £موافقم *خب بریم کجا؟؟ £اممم سینماااااا *موافقمممم فیلمترسناااک £یسسسسسس😂😂 *😂😂😂خیلی خب بریم
چند روز گذشت و جیمین ا.ت خیلیییی باهم خوش میگذروندن صبح باهممیرفتن سره کار بعدش از
سره کار میرفتن کلییی خوش میگذروندن و اینا......
با صدای زنگ گوشیم از خاب بیدار شدم با دیدن اسم جیمین نا خدا گاه خنده روی لبم اومد £الو *باز که خابی خابالووو £نه خاب نیستم *ارواح عمت از صدات کااملا مشخصههه £باشه من تسلیمم *خب امروز تعطیله شرکت میام دنبالت بریم بیرون £اما من حوصله بیرون ندااارم
راستش اونروز اصلا حالم خوب نبود دلم برای خانوادم تنگ شده بود
*چیزی شده؟؟
£ها نه چیزی نیست *ی چیزی شده از صدات معلومه بگو ببینم £هیچی فقط دلم گرفته *پاشو اماده شو بیا خونه من £جیمین واقعا حوصله ندارم بیخاله من شو امروز لطفاااا *همین که گفتم بلند نشی خودم میام اونجاها £باشه باشه بلند شدم و امادخ شدم ی تاکسی گرفتم و رفتم سمت خونه جیمین استایل ا.ت
*به چ خانم جذابی بفرمایید £ممنون اصلا حوصله حرف زدن نداشتم فقط رفتم و خودم و مبل ولو کردم *حالت خوبه £نمیدونم شاید خستم واقعا نمیدونم *میخای بریم یکم بیرون هوا بخوری £نه اصلااا حوصله بیرونو ندارم *ای بابا تو ی چیزیت شده خب به من بگو £هیچی فقط شاید دلم برای خانوادم تنگ شده *میخای مرخصی بگیری ی چند وقت بری اونجا؟؟؟ £نه *ای بابا پس چتههه؟؟؟ قیافتو اونجوری نکن اصلا بهت نمیاااد £میشه ب.غ.ل.م کنی؟؟؟ جیمینم از خدا خاسته *بیا اینجا رفتم توی ب.غ.ل.ش حس ارامش خاصی داشتم با صدای موبایل به خودم اومدم مامانم بود £مامانمه *بیااا برو حرف بزن شاید دلتنگیت کمتر شد £پرووو الو جانم مامان جونم خوبی؟؟؟
×ا.ت...😭😭😭😭 £مامان حالت خوبه؟؟؟ ×ا.ت😭😭😭بابات £بابام چیییی مامان توروخدا ی چیزی بگوووووو اتفاقی افتاااده *چی شده؟؟ ×بابات سکته کرد😭😭😭 £چی؟؟ الان کجاس؟؟ ×بابات...بابات مرد 😭😭😭😭
دیگه نفهمیدم چی شد فقط همه جا سیاه شد چشامو باز کردم که چهره جیمین مضطرب رو دیدم که ی لیوان توی دستش داره اسمم و صدا میزنه *ا.ت ا.ت خوبی؟؟ پاشو لطفاااا ی چیزی بگو £با...با..بابام جیمین بگو خاب بود ارهه؟؟ مامانم اصلا بهم زنگ نزد درسته؟؟؟ *متاسفم ا.ت تسلیت میگم واقعااا £جیمین دروغ نگوووو من میدونم همه اینا شوخیههه بس کننننن
*اروم باش لطفااا شرو کردم ضربه های بی جونی به سینه جیمین کوبیدم(دستت بشکنه🥺🥺) £دروغ نگووووووو داری دروغ میگیییییییییییییییییی بابای من زندسسسسسسس *😢😢😢 چند دقیقه توب.غ.ل.ش گریه کردم هق هقام تو کل خونه پیچیده بود و جیمین فقط موهامو نوازش میکرد و سعی در اروم کردن من داشت *بس کن ا.ت ببین با چشات چکار کردی اروم باش بزار من الان زنگ میزنم به جونگ کوک ازش مرخصی میگیرم که بریم بوسان £ن...نیاز هق بخاطر من مرخصی بگیر خودم میرم *انتظار نداری که با این حالت تنهات بزارم ها؟ من همچین ادمیم ؟؟ £اما... *اما بی اما همین که گفتم
ا.ت خونه منموند شب هم به اصرار من همینجا موند خیلییی نگرانش بودم همین که خابید با ماشین رفتم سمت خونش و وسایلش رو برداشتم و اوردم که فردا صبح بریم بوسان رسیدم خونه رفتم پیشش انقد گریه کرده بود که بالشت زیر سرش خیس شده بود از اشکاش طاقت اشکاش رو نداشتم
*وقتی گریه میکنی جیگرم اتیش میگیره لطفا این کارو نکن تا صبح خابم نبرد و چشمم به ا.ت بود
از زبون ا.ت چشامو باز کردم
£ج....جیمین *بیدار شدی؟؟ £من کجام ؟ *خونه منی پاشو اماده شو من از کوک ی هفته مرخصی گرفتم پاشو بریم بوسان اسم بوستان که اومد زیر دلم خالی شد و اشکام دوباره سرازیر شدن نمیتونستم باور کنم که دیگه پدرم نیست *ا.ت نکن با خودت اینکارو مامانت حالش بده اگر تو رو هم اینجور ببینه حالش بدتر میشه نکن باشه ؟؟؟ £ب....باشه بلند شدم ی دوش گرفتم و لباسامو عوض کرم استایل ا.ت
£بریم *بریم جیمین چمدونارو اورد و سوار ماشین شدیم
استایل جیمین
تو راه بودیم هیچی نگفتیم باورم نمیشد که بعد از چند وقت دارم میرم بوسان اونم نه برا خوشگذرونی برای خاکسپاری پدرم قلبم داشت از جاش کنده میشد که مامانم بهم زنگ با صدایی گرفته جواب دادم
ادامه نتیجههههه
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
77 لایک
چه ریلکس
ا.ت بابات مرد😂😂😂😂
عالب بود
😹😹😹
😂😂😂😂😂😂
عالی💞
شیشه هواپیما نمیشه پایین داد 😐😂 ما درس علوممون امروز این بود
با ماشین رفتن بنده خداها😹😹😹😹
عالییییییی بوووودددد
Na babash namorbe bashe va shokhy bashe chon dastan dep myshe
سعی میکنم 💙💙💙
عااااالییی بود پس چرا پارت بعری منتشر نمیشه؟
نمیدونم گذاشتمش هنوز تو بررسیه
كى پارت بعد و ميزارى نفسم؟:)
عشقم گذاشتم تو بررسیه😢😢
عوم باش نفسم:]
فك كنم تا منتشر شع فرداس☹️♥️
♥️🍫
🥺💙🥺💙🥺💙
پارت بعدی لطفا ^_^
چشممممم
دوست میشی؟
یسسس سویی ۱۷
آتنا ۱۲
خوشبختممم
منم همینطور❤️🔥