پارت 7 مرینت و ادرین

مرینت می گوید:من الان به مدیر مهد کودک لاله زنگ می زنم میگم بچه امون از یک هفته ی دیگر می اید.ما می توانیم بریم سفر باشه؟ادرین گفت:چه فکر خوبی.مرینت گفت:اسم سگمونم میزاریم پاپی کوچولو خوبه؟ادرین میگه:اره خوبه.ماریا میگه:انه انه.مرینت می خنده و میگه:اوخی کوچولوی من.مرینت می اید و ماریا را بلند می کند که یهو سرش گیج می رود و می افتد زمین.ادرین بدو بدو می اید .ماریا دارد می افتد زمین ادرین او را میگیرد

ماریا کوچولو گریه می کند .مادر مرینت می اید و به ادرین می گوید:تو برو کمک مرینت.من بچه رو اروم می کنم.ادرین میگه:باشه.ادرین دست مرینتو میگیره و میگه:بیا بشین.مرینت میگه:باشه.مرینت میشیند ادرین برای او اب می اورد.مرینت می گوید:مامان بچه رو بده من.تو برو غذا درست کن.و ادرین تو وسایل خودتو جمع کن.من بچه رو می خوابانم و بعدش وسایل خودم و ماریا را جمع می کنم.

ادرین میگه:باشه.مرینت زنگ میزنه به مدیر مهد کودک لاله و میگه:ما بچه مونو از یک هفته ی دیگر می اوریم.مدیر انجا میگه:باشه.مرینت به الیا زنگ میزنه و میگه:ما داریم میریم سفر شما هم با ما میاین؟الیا میگه:باشه.راستی من گربم را هم میارم اسمش نیلی هست.مرینت میگه:باشه.وقتی ادرین می فهمه الیا و نینو می ایند خیلی خوش حال میشه.رفتند تو ماشین.ماشین ادرین اینا خیلی بزرگ بود

همه سوار اون ماشین شدند .سفر را که رسیدند به همشون خیلی خوش گزشت.