
اینم یک پارت دیگه لاولیا🥰🤧💜
ادامه داستان: پاکپائو از دستشویی مردانه بیرون شد و با لبخند پیروزمندانه به سمت جایی که راشل منتظرش بود، حرکت میکرد. وارد سالن فن میتینگ شد. پشت دیوار که تهیونگ نظاره گر بود با دیدن صحنه ای که پاکپائو از دستشویی مردانه خارج شد، خیلی تعجب کرد. دستشو گذاشت رو دهنش و به زمین خیره شد و به فکر فرو رفت و گفت: اون توی دستشویی مردانه دقیقا چه کار ضروری ای میتونه داشته باشه؟! بعد یهو در دستشویی باز شد و جیمین از دستشویی اومد بیرون و تهیونگ با دیدن جیمین خیلییییی تعجب کرد و سریع پشت دیوار قایم شد دستش رو دهنش بود: نههه، این امکان نداره. بعد محکم زد تو سرش: زود قضاوت نکن پسر( متعجبانه و درمانده به روبرو خیره میشه) ولی آخه چرا... دوباره نگاه میکنه و میبینه جیمین نگاهی به علامت آدمک بالای دستشویی میندازه و ابرویی بالا میندازه و به سمتش حرکت میکنه. تهیونگ سریع پشت پوستر بی تی اس قایم میشه. جیمین میاد و رد میشه و وارد سال میشه. تهیونگ نفس راحتی میکشه و از پشت پوستر میاد بیرون و همینطور که به اطراف نگاه میکنه به سمت دستشویی میره. وارد دستشویی میشه. در رو میبنده و برمیگرده وایمیسته و دست به کمر میشه و اوفی میکنه: دستشویی مردانه آخه! یهو متوجه در بسته یکی از دستشویی ها میشه. نزدیک در میشه و در میزنه: کسی داخله؟! آقا؟! ( بعد با لحن کنایه آمیزی میگه) خانم؟! میخنده و دستی به صورتش میکشه و دوباره در میزنه و در باز میشه. تهیونگ هول میشه و روشو برمیگردونه و یک دستشو روی صورتش میزاره: یا خدااا، واقعا معذرت( در تا آخر باز میشه و به دیوار برخورد میکنه و صدای هیچ آدمی بیرون نمیاد) تهیونگ همینطور که یک دستش رو صورتشه آروم برمیگرده و با یک چشمش که از بین انگشتاش بیرونه نگاه میکنه و ادامه میده: میخواااا..آآآ.ااااممم. چشمش به بادیگارد بیهوش میفته و کامل برمیگرده و دستشو از توی صورتش برمیداره و با تعجب فراوان: یا اسطوخودوس؟!
پاکپائو وارد سالن فن میتینگ شد و داشت به سمت در خروجی میرفت که جین صداش زد. پاکپائو برگشت و جین رو دید که روی صندلیش نشسته و دست تکون میده و لبخند میزنه. پاکپائو لبخندی میزنه و سمت جین میره و متوجه نبود تهیونگ میشه و اخمی میکنه و روی صندلی روبروی جین میشینه و به جین نگاه میکنه و لبخند میزنه: بله؟! جین لبخندی میزنه و عکس بی تی اس رو میز رو برمیداره و در حال امضا کردن: بدون اینکه از جذاب گروه امضا بگیری داشتی میرفتی؟! ( نگاهی به پاکپائو میندازه) جیمین وارد میشه و میاد میشینه. پاکپائو نگاهی به جیمین میندازه و بعد میخنده و آروم میزنه به پیشونیش: عااا میگم یه چیز خیلی مهم رو فراموش کردم هااا. هر دو میخندند و جین لبخندش یهو محو میشه و به پاکپائو نگاه میکنه: الان تیکه انداختی؟! هردو میخندند و جین: شوخی کردم مگه میشه تیکه بندازی. جین با خنده عکس امضا شدرو به پاکپائو میده و میگه: سلاممو به یونگ برسون. پاکپائو لبخندی میزنه: حتما. پاکپائو میره صندلی بعدی که هوبی بود میشینه هوبی لبخندی بهش میزنه: شما رو یادمه دوست یونگی! بعد امضا میکنه. پاکپائو لبخندی میزنه و میگه: بله! هوبی برگرو میده و لبخند میزنه و پاکپائو برگرو میگیره و پا میشه میره صندلی بعدی که نامجونه. میشینه و میگه: سلاااام. نامجون با تعجب نگاش میکنه و متوجه میشه که پاکپائوعه لبخندی میزنه: عااا خانم پاکپائو...توقع دیدنتون رو نداشتم! پاکپائو لبخندی میزنه: میدونم. بعد هردو میخندن و نامجون مشغول امضا کردن میشه. تهیونگ وارد سالن میشه و میره سرجاش میشینه و نگاه بدی به پاکپائو میندازه و پاکپائو چشمش به تهیونگ میفته و با دیدن نگاه بدش تعجب میکنه و لبخند مصنوعی ای میزنه و نگاهشو از تهیونگ میگیره و به نامجون نگاه میکنه و برگه امضا رو ازش میگیره و خداحافظی میکنه و از سالن خارج میشه.
پاکپائو از سالن فن میتینگ خارج میشه و گوشیش زنگ میخوره وایمیسته و به گوشیش نگاه میکنه. راشل بود. گوشی رو برمیداره: بله؟! راشل: برو جای خلوت حرف بزن. پاکپائو نگاهی به اطراف میندازه و میگه: اینجا خلوته کسی نیست. راشل: خب چیکار کردی؟! پاکپائو لبخند شیکی میزنه: گیرش انداختم، تو دستشوییه! بیهوش افتاده و منتظر منو توعه که بریم برش داریم! راشل آروم میخنده و میگه: اوکی سریع بیا که با هم بریم. پاکپائو گوشیرو قطع میکنه و میزارتش تو جیب پالتوش. میخواد حرکت کنه که یکی دستشو میگیره و اونو میکشونه یک گوشه و میچسبونتش به دیوار و دستشو میزاره رو دهن پاکپائو. پاکپائو که چشماش بسته بود، باز میکنه و میبینه تهیونگه. خیلی تعجب میکنه و میخواد چیزی بگه که تهیونگ انگشت اشاره دست دیگشو میزاره رو دهنش و میگه: ششششششش، هیچی نگو. پاکپائو آروم میشه و تهیونگ دستش رو از روی دهن پاکپائو آروم برمیداره. پاکپائو که حس میکنه خیلی به تهیونگ نزدیکه سرخ میشه و سریع خودشو از تهیونگ دور میکنه و میاد اینطرفش وایمیسته: چته، چیکار میکنی؟! سرشو میندازه پایین. تهیونگ: اینو من باید ازت بپرسم. پاکپائو متعجبانه به تهیونگ نگاه میکنه: هاا؟! تهیونگ: من متوجه کاری که کردی شدم اون آدم بیهوش تو دستشویی مردانه. پاکپائو خیلی تعجب میکنه رنگش میپره و سرشو میندازه پایین: نمیدونم راجب چی حرف میزنی. تهیونگ سرشو تکون میده: که نمیدونی؟! اگه بخوای میتونم نشونت بدم؟! پاکپائو خیلی تعجب میکنه و به تهیونگ نگاه میکنه. تهیونگ ادامه میده: راشل رو از کجا میشناسی؟! پاکپائو دیگه زیادی تعجب میکنه😐😂 و رنگش مثل گچ سفید میشه و آب دهنشو قورت میده.
یک دختره ای روبروی جیمین وایمیسته و میپرسه: ببخشید کیم تهیونگ کجاست؟! جیمین با تعجب به دختره نگاه میکنه و بعد به صندلی تهیوتگ که نیست و با خودش: چه دستشویی طولانی ای! بعد با لبخند به دختره نگاه میکنه و میگه: رفته دستشویی الاناس که بیاد دیگه. دختر لبخندی میرنه و عکسشو میده جیمین که امضا کنه. ناگهان صدای دختری از وسط سالن بلند شد که داد زد: هوناااااا! همه به اون دختر نگاه کردند. دختر داشت معذرت خواهی میکرد که جیمین میکروفون رو برداشت و گفت: خونسردی تو حفظ کن خانم.....
راشل داخل اتاقی که زامبی اونجا بود وایستاده بود و منتظر پاکپائو بود و به زامبیه نگاه میکرد که دستور پا میزد. در باز شد و راشل برگشت و نگاه کرد و یهو تهیونگ وارد شد و راشل و تهیونگ با هم مقابل شدن. هردو خیلی تعجب کردن و خشکشون زده بود. پاکپائو وارد میشه و در رو میبنده و کنار تهیونگ وایمیسته. راشل حالت شاکی به پاکپائو نگاه میکنه. پاکپائو سرشو میندازه پایین. یهو زامبی ای که پشت سر راشل وایستاده بود بلند میشه و حمله ور میشه و تهیونگ میترسه و دادی میزنه و عقب میره. راشل با جدیت: فکر میکردم ترسوهاتون جین و جیهوپ باشن. بعد روی صندلی که کنارش بود میشینه. تهیونگ با تعجب به زامبیه نگاه میکنه و میگه: ای ایییی... بعد راشل به پاکپائو نگاه میکنه و با حالت کنایه میگه: نمیدونستی؟! فکر کردم اینم پاکپائو گفته باشه بهت. پاکپائو شرمنده میشه: من... تهیونگ جدی میشه و وسط حرف پاکپائو میپره و به راشل نگاه میکنه: نه پاکپائو تقصیری نداره من خودم همه چیو فهمیدم! راشل پوزخندی میزنه و یک ابروشو بالا میندازه و به ته نگاه میکنه. تهیونگ حالت چهرش نگران میشه و نیم نگاهی به پاکپائو میندازه: ولی خب اینو گفت که هدف واقعه زامبیا ما یعنی بی تی اس بودیم و همچنان هستیم. بعد آب دهنشو قورت میده و به راشل نگاه میکنه. راشل آرنجشو روی میز میزاره و دستشو زیر چونش میزاره: خب دیگه چی؟!
تهیونگ با جدیت میگه: دیگه هیچی..( نیم نگاهی به پاکپائو میندازه) همینا...! راشل از روی صندلی بلند میشه و دست به کمر میشه و به زمین نگاه میکنه: الان وقت حرف زدن نداریم ممکنه هر لحظه اون بادیگارده بهوش بیاد. نگاهی به اون دو میندازه. ناگهان زنجیرهای زامبیه جدا میشه و خودشو روی تهیونگ میندازه. میفتن رو زمین. پاکپائو خیلی ترسید و خودشو عقب کشید. راشل هول شد و سریع اطراف رو نگاه کرد و یک میله دید و سریع برش داشت. تهیونگ همینجور مانع گاز گرفتن زامبیه میشد که راشل خیلی محکم با میله زد تو سر زامبیه! زامبی پرت شد اونطرف و مرد. تهیونگ با ترس دو دستاشو روی زمین گذاشت و بلند شد نشست و با تعجب و ترس به زامبیه نگاه میکرد. پاکپائو هم خیلی ترسیده بود و یک گوشه وایستاده بود و فقط نگاه میکرد. راشل دستی به دهنش کشید و میله رو پرت کردو با جدیت تمام گفت: وقت نداریم، ( به پاکپائو و بعد به تهیونگ نگاه کرد) باید بریم. تهیونگ آب دهنشو قورت داد و سری تکون داد. راشل از روی پاهای دراز شده تهیونگ رد شد و از در خارج شد. تهیونگ مات و مبهوت به زامبی نگاه کرد.....
اینم از پارت هفتم🌝✨ امیدوارم دوست داشته باشد عشقا🥰💜 کامنت یادتون نره🙂🌗🤤🥰💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واوخیلی خفن عالیییی
ایووووول اومدددد🎊🎉🎈
💃🌼😂
من تستم رسید ممنون می شم حمایت کنید💕💕💕💕
خوندمش جالب بود☺️💜✨
عالی من عاشق داستان های تخیلی مثله اینم کاش ازش فیلم میساختن بخدا فیلمش خیلی بیشتر حال میده نگاه کنی ولی این تو ذهن من فیلم تجسم میشه🤦🏼♀️😂
ذهنه همه اینجوریه😂😂😂✌️🤦♀️
آرهههه هق💔🥺
فیلمش اگه ساخته بشه خیلی جالب میشه😀😐😂😂✌️✨
آرمیا اعتصاب کنن فیلمشو بسازن😌☺️😂😂😂😂✌️💜✨
لنتی چرا داستانای تو و خاهرت اینقد خوبه😑🍫
بی صبرانه منتظر پارت بعدم
فقط یچیزی
دلم واسه مونی کباب شد ایندفعه ب رز بگو ترکش نکنه😐💔
راستی:
واااااا دفااااخ
یا اسطوخودوس؟ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂🌈
ممنون محشری💜💙❤️
مرسییییییی عرررررر😀😂😂✌️❤️💜✨
نه ایندفعه ترکش نمیکنه☺️ امیدوارم..😐😈😂😂😂✨
اینم یه نوعشه دیگه یا اسطوخودوس😂😂😂😂😂😂😂😂😄✨
فدای خواهران جنگجو😐😂💞چیه خو با زامبی ها میجنگین دیگه به نظرم B. Salish راشله umamy هم پاکپائو 😐😂💜ب خدا شمارو تصور میکنم😂😂😂😂😂😂😂
خواهرم میگه من میخوام راشل باشمممم😂😂😂😂😂😂😂 چون بایسش نامجونه😂😂😂😂💜✨
ای جان😂😂😂😂💞❤️💜💙💜❤️💜
اون دیگه با خودتون کنار بیاین کی میخواد راشل باشه کی پاکپائو هرکی خشن تره بشه راشل😂🍫
عالی بود پارت بعدی 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍
ممنااااااااوووون میاد بزودی..کامینگ سون☺️😂💜🧡♥️❤️💙💚✨
عالیه داستانت مثل همیشه عالی
بی صبرانه منتظر پارت بعدیت هستم
ملشی 💋💜💋💜💋💜💋💜💜
راستی به تست منم یه سر بزنید
مرسی کیوتا 💜💋💜💋💜💋💜💋💜
من ذوق من شوق😀😀♥️🧡💜✨
حتما سر میزنم☺️🥰💜✨
عالی بود 🥺🌈
تیشکور کیوت جان🥰💜🧡♥️✨
عالی👏👏👏
😄💜✨
عالیه دختر دمت گرم💖😍🤩تورو خدا پارت بعدیو زودتر بذر بی صبرانه منتظرم عزیزم 💖🌝💫🤩😍💖🌝🌹🙏❤️❤️🙏🌹
مرسییی کیوتمممم😄😄😄❤️❤️✨
میاد بزودی😄💜❤️