نمیدونستم که p3

از دید رزیه

بلاخره به سئول رسیدم . امیدوارم همینطوری که بابام میگه بتونم یه آیدل موفق بشم . بین ۷۰۰ نفر اول شدم حالا فقط باید برم کمپانی وای جی رو پیدا کنم ولی

من اول باره که اینجام، هیچ جا رو نمیشناسم و زبون کره ایم هم که خیلی ضعیفه . بهتره انگلیسی حرف بزنم تا ببینم کیا بلدن تا بهم کمک کنن

صدای بوق ماشین رزی نگاه به ماشین : با من کار داری ؟ مرده از ماشین پیاده شد و گفت : به نظر یه مسافر میای ، فکنم به کمک احتیاج داری ؟! رزی : اره واقعا به کمک احتیاج دارم . شب کن ببینم ت انگلیسی متوجه میشی ؟! مرده : ارع میشه بگید چطوری میتونم کمکتون کنم ؟ رزی : وای باورم نمیشه یه نفر پیدا شد که انگلیسی بلده . خوب من از استرالیا اومدم اینجا تا آیدل بشم ولی هیچ جا رو نمیشناسم . میشه بگی چطوری باید برم به کمپانی وای جی ؟ مرده: سوار شو

رزی : واقعا ! ممنونم مرده : اره خودم میرسونمت . توی ماشین رزی : حتما یه روزی برات جبران میکنم . مرده : نه بابا من کاری نمیکنم که راستی صدای فوقعالده واسه آیدل شدن داری . رزی : جدی میگی ! من که خودم امید ندارم بتونم آیدل خوبی باشم ( اوایل رزی واقعا فکر نمی کرد بتونه آیدل خوب و موفقی بشه ) مرده : اگه باور کنی میتونی رزی : خیلی ممنون میخوام یه چیزی بپرسم ، شغلت چیه ؟

مرده محو رزی شده رزی : عا حالت خوبه ؟ مرده : اره منم خوبم چیزه توی بازار کار میکنم اره رزی : خیلی خوب کی میرسیم؟ مرده : کم مونده

بعد از نیم ساعت رزی : واقعا کی قراره برسیم ؟! مرده : نگران نباش میرسیم . اندر ذهن رزی : دیگه واقعا داشتم نگران میشدم یه ساعته ت راهیم ولی هنوز نرسیدیم و این مرده داره مسیر رو از یه جاده ی فرعی میره حتما باید پیاده بشم . رزی : وایسا میخوام پیاده بشم ! مرده : چرا ؟! رزی : خواهش میکنم نپرس فقط میخوام پیاده بشم . مرده : نه دیگه نمیشه ت توی تله ی من افتادی ! رزی : چی !!! مرده : ببینم چرا فکر کردی من باید به ت کمک کنم ها تو رو من از اولشم زیر نظر داشتم و الانم دیگه گیر افتادی . رزی : ت نمیتونی این کار رو بکنی الان در رو باز میکنم میپرم بیرون . مرده : ولی اگه بیهوشت کنم نمیتونی ! رزی: نه 😰