
خب بعد از اینکه سوبارو به ساتلا خیانت کرد برمی گردیم به داستان اصلی ( آیاساتلا برنده میشود؟) عکس تست سوبارو هستش
ساتلا: همه دروغ گفتن نمیدونم مامان و بابام کجان چیکار میکنن حتی دیگه سوبارو هم نیست دیگه نمیخوام ببینمش اون یه خیانتکار به تمام معنا است مگامی: سلام تنها چیکار میکنی؟ ساتلا: تو کی هستی؟ چرا لباسات یجوری هست که از شمشیر زنی برگشتی؟ مگامی: چون تو شمشیر زنی بودم تازه من مگامی هستم ساتلا: منم ساتلا هستم مگامی: چرا گریه کردی؟ ساتلا: یه عالمه دلیل دارم که خیلی زیادن مگامی: اشکال نداره چرا دختر خوشگلی مثل تو اینجا چیکار داره؟ ساتلا: توی بازی بازگشت از مرگ هستم
مگامی: این بازی خیلی مشکلتر از اونیه که فکر میکنی ساتلا: توهم بازی کردی؟ مگامی: آره توی همین قضیه خواهرم رو از دست دادم😭 ساتلا: متاسفم یعنی سوبارو چی؟ مگامی: سوبارو کیه؟ ساتلا: اون برادر بزرگ منه و بهم خیانت کرد و من اینجا گذاشت مگامی: اشکال نداره اگه میخوای برنده شی با من به مسابقه شمشیر زنی بیا میشه ساتلا: اون چه ربطی به بازی من داره؟ مگامی: چون این مرحله دوم بازیه ساتلا: فهمیدم بریم مگامی: اگه امیلیا بفهمه بد میشه چون این یه میانبر هستش ساتلا: نمیتونه
مگامی: خب رسیدیم ساتلا: چقدر بزرگه دقیقا اینجا باید چیکار کنیم؟ مگامی: برای ما حریف انتخاب میشه و اگه اونارو شکست بدیم به مرحله سوم بازیت میری ساتلا: چندتا حریف هستش؟ مگامی: معلوم نیست اون نمایشگر تعیین میکنه ساتلا: فهمیدم مگامی: با این لباس صورتی گل گلی میخوای بجنگی؟ ساتلا: خب من از لباسای تو میخوام مگامی: بیا بهت میدم داور: رقیب ها آماده باشید ساتلا: نوبت منه داور: ساتلا در مقابل رام ساتلا: رام؟؟ رام: ساتلا ساما ببخشید ولی دستور ساحره ساماست
ساتلا: فکر نکنم بتونم شکستش بدم من که شمشیر بازی بلد نیستم رام: ساتلا ساما شروع کنید ساتلا: به خودت مسلط باش رام: ساتلا ساما سوبارو سان اومدن ساتلا: چی گفتی؟؟ سوبارو: امیلیا اون که اینجاست ساتلا: روی مسابقه تمرکز میکنم سوبارو رو ولش کن امیلیا: جنگ خواهر عزیزت و کشته شدنش رو ببین سوبارو: تو چقدر بدجنسی شیطان امیلیا: باید بدجنس باشه به خاطر همین ساحره هستم دیگه ساتلا: رام خیلی قوی باید بیشتر تلاش کنم مگامی: ساتلا برو میتونی امیلیا: اون دختر مزاحم
سوبارو: امیلیا چی شده؟ امیلیا: هیچی ولش کن رام: ببخشید ولی باید برنده شم ساتلا: اجازه نمیدم داور: برنده مسابقه ساتلا سان ساتلا: سلام سوبارو سوبارو: از اینجا برو ساتلا: نمی گفتی هم داشتم میرفتم مگامی بیا بریم امیلیا: فکر تو مشغول نکن ساتلا تو قطعا بدون کمک سوبارو میبازی ساتلا: به نظر میاد خیلی مطمئنی امیلیا: چه اعتماد به نفسی
مگامی: اعتماد به نفس داشتن بد نیست امیلیا چیزی که تو هیچوقت نداشتی امیلیا: از اینجا برید سوبارو: ساتلا وایسا ساتلا: ها چیه؟ کار دارم سوبارو: مراقب خودت باش ساتلا: فکر کنم زیادی داری حرف میزنی نه؟ پس ساکت باش امیلیا: سوبارو ولش کن در هر حال موفق باشی مگامی: به حرفشون توجه نکن ما باید بریم؟ برای مرحله بعد ساتلا: بریم مگامی رام ببخشید ولی مجبور شدم رام: با توجه به قانون من از این به بعد برای شما کار میکنم ساتلا ساما
ساتلا: پس رم چی؟ رام: اونم به زودی میاد پیشمون مگامی: باشه ساتلا برو ساتلا: بیا جلو هرکی باشی با خاک یکسانت میکنم سوبارو: ببخشید ساتلا واقعا ببخشید من مجبورم برای خودته ساتلا: پس تویی خیلی خوبه سوبارو: اون لبخند شیطانی منو میترسونه ساتلا: با تمام قدرت بهت حمله میکنم آماده باش
سوبارو: خیلی وقت بود ساتلا رو آنقدر جدی ندیده بودم انگار می خواد منو بکشه؟! ساتلا: از خودت دفاع کن سوبارو سوبارو: ساتلا لطفا نکن من به خاطر خودت کردم ساتلا: از قدیم تا الان به خاطر خود آدم خیانت نکردن سوبارو: باشه پس منم با تمام قدرت می جنگم مگامی: اون برادر اونه پس حتما اونم توی شمشیر زنی مهارت داره ساتلا: سوبارو بمیری دیگه اون جوری اشک نمی ریزم من الان فقط میخوام برگردم خونه همین دیگه هیچی نمیخوام سوبارو: منم میخوام ولی نمیشه
ساتلا: بچه کوچولو گریه نداره از خودت دفاع کن داور: جنگ میان این دو نفر شکل میگیره به قصر کشت همدیگه رو میزنن باور نکردنی هستش مگامی: این داوره خیلی رو مخه امیلیا: اگه ساتلا برنده شه من می بازم به خشکی شانس مگامی: برو ساتلا کم نیار ساتلا: مگامی منو درست کرد و الان وقت شه که خودمو نشون بدم داور: ساتلا سان برنده شد عجب جنگی بود امیلیا: نه نه امکان نداره
خب ممنون ار توجه شما عزیزان💐💐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خب بچه ها پارت آخر رو نوشتم😄😄
خدایا شکرت نوشت 😀
عالی بود 😙
به تست های منم سربزن و نظربده 😊
ممنون حتما
بچه ها دوست دارید تو پارت چند تموم بشه؟
عالی مثل همیشهT^T
ممنون عزیزم
خیلی خوب بود بعدی رو زود بنویس
نوشتم تا دوروز دیگه منتشر میشه
امیدوارم خوشتون اومده باشه