اینم بعدیش😎😎
ماریا:بعدکاراپیس صدا کرد ریناروژ رو بعد هم رفتن ماهم می خواستیم بریم که مامانم از عقاب خواست شب بیاد خونه ی ما مطمعنم میخواد منو امتحان کنه عاشقش شدم یا نه بعد اونم نمی خواست بیاد ولی از اون انکار از مامان من اصرار هر جوری بود مامانم اوردش خونمون قرار شد شب اینجا بخوابه با پرورشگاهش هماهنگ کرده بود شب شد که خوابم نمی برد عقاب با صورت واقعیش خوابیده بود اتاق بغلیم می خواستم برم هویتشو بفهمم که یه لحظه با خودم گفتم که اگه مامان بابام بیرون باشن و منو نگاه کنن مامانم میفهمه که عاشق عقابم یه لحظه صبر کن ببینم من چرا دارم عشقم رو به عقاب مخفی میکنم؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالیییییی بودد
مممنننوووننن
عالییییییی
ممممممممنننننوووننن