بعد 10 ماه دوباره برگشتم احتمالا حالا حالا ها هستم
کریس: وقتی رفتیم تو اتاق بن داشت موهاشو خشک میکرد و کیا تو اتاق نبود و پنجره باز بود ما هم یواشکی رفتیم تو زیر تخت قایم شدیم بعد بن لباساشو پوشید کیا اومد تو ولی من تمام مدت چشم های ماریا رو گرفته بودم چیزی نبینه وقتی پوشید چشماشو باز کردم گزاشتم ببینه که کیا بهش گفت ما قرار بوده بیایم و هنوز نیومدیم و قیافه بن نشون میداد نگرانه منم یه فکر مشتی اومد تو ذهنم و همزمان بن و کیا رفتن بیرون منم رفتم و یه حالت سه بعدی طور ساختم که انگار پرت شدم تو دیوار و اومدم اینورش
با کوبوندن مشتم تو دیوار یه صدای بلند تولید شد که پیچید تو حموم و پخش شد تو خونه اومدن تو اتاق منو دیدن و بن سریع اومد نشست بغل من که من یه پخ گفتم بن دو تا شد و با جیغ دوید رفت عقب و حتی کیا و مامان باباش هم از دور ترسیدن وقتی من صحنه رو درست کردم پاشدم رفتم پیش بن(هنوز اصل کاری مونده)رو صندلی نشسته بود هنوز تو شک بود کیا هم رفت چایی اورد گذاشت جلوی من و رفت نشست رو تخت و همون موقع ماریا از زیر تخت پاشو گرفت و کیا یه جیغ فرا بنفش کشید همه ی ما کر شدیم مامان باباش با بالاترین سرعت ممکن اومدن تو اتاق و با دیدن وضعیت ما گفتن دیگه شورشو در اوردین رفتن بیرون بعد 10 دقیقه بن خوب شده بود و کیا حالش بد بود و منم واقعاً داشتم خجالت میکشیدم دست ماریا رو گرفتم رفتیم بیرون
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
تولدتت مبارکک🥳🥳
سلامت باشی😁😁
خیلی قشنگه واقا با استعدادی 🥰
ممنون🥰🥰🥰
خواهش میکنم این ی حقیقته🥰