
ناظر جون خواهش میکنم منتشر کن ، هیچی نداره اصلا🥺❤
که یکدفعه صدای وحشتناکی رو شنیدم ، اون......اون(اینجا ... به معنی مکس هست ، یعنی وسط حرف مکس میکنه ) کت نوار بود 😟 ، خدای من ، من...من چیکار.....چیکار کردم ، سریع تبدیل شدم و رفتم سمت کت ، لیدی باگ : کت نوار چه بلایی سر خودت آوردی . ولی او ... اون هیچی نگفت ، فقط نگاهم کرد ، و قطره اشکی از صورتش افتاد ، گفت : من دیگه کت نوار نیستم ، من کت بلنس هستم ، منو ببخش بانوی من😔. و به سمت من کتاکلیزم پرتاب کرد .
به هر زحمتی بود از دستش فرار کردم ، رفتم و به بچه ها معجزه گر دادم چون به تنهایی از پسش بر نمیومدم ، وقتی رسیدم خیلی دیر شده بود😢، اون ..... اون......شدوماث بود که کت و گرفته بود و شرارتش رو خنثی کرده بود ، از زبان وسپریا(زویی): کت نوار بیهوش بود و روی صندلی بسته شده بود ، همه منتظر بودین لیدی باگ دستور حمله بده ولی نداد ، به جاش شدوماث شرو کرد به ور ور کردم (عاشق این کلمه ام😂) شدوماث: خب خب ، میبینم لشگر اوردی ، مبرم سر موضوع اصلی ، معجزه گرتو بده تا بلایی سرش نیارم . از زبان لیدی باگ : نمیدونستم باید چیکار کنم ، به کت نگاه کردم و خیره شدم به موهای طلاییش که تو نور خورشید برق میزد و صورتش مظلومش که خراش برداشته بود 😢، شدوماث : واسه اینکه بهت بفهمونم باهات شوخی ندارم ، بهت نشون میدم همکار عزیزت کی بوده . لیدی باگ : نه ، نمیزارم این کار رو بکنی . ولی تا خواستم بهش حمله کنم یه چیزی مانع شد ، برگشتم دیدم یه شرور دست همه ی ما رو بسته ،باید حدس میزدم ، شدوماث هیچوقت تنهایی از مخفی گاهش بیرون نمیاد ، لعنتی . شدوماث نزدیک کت شد و معجزه گرش رو برداشت ، چیزی که میدیدم رو باور نمیکردم ، نه امکان نداره اون...
ادرین بود ، یعنی تمام مدت کسی که عاشقش بودم عاشقم بوده ، یعنی من کسی رو آرزو داشتم بهم بگه دوستت دارم رو هر روز در حالی که بهم ابراز علاقه میکرد رد میکردم ، نه ، امکان نداره ، از زبان آلیا : اون آدرین بود ، میدونستم اونجا اصلا جای خنده نبود ، ولی از ماجرای خنده دار اونا خندم گرفته بود ، مرینت هر روز نقشه میکشید که به آدرین بگه عاشقشه ولی جواب نمیداد ، در صورتی که آدرین هر روز و هر شب داشت بهش میگفت دوسش داره 😂( یکم فک میکنم واقعآ خنده داره ها😂 ، فینا : کجاش خنده داره ادرین داره میمیره تو میخندی😐. بچه ها فینا وجدانمه من بهش میگم فینا ، یکم زیادی حساسه همش هم ازم ایراد میگیره ،😂😐) آدرین : نمی دونم چی شده بود ، ولی فک کنم بی هوش شدم ، وقتی چشمام رو باز کردم دیدم به صندلی بسته شدم و شدوماث و مای لیدی و بقیه بچه ها دارن اینجوری نگام می کنن😳😳😮 ، گیج شده بودم که یهو وقتی به خودم اومدم دیدم به صورت ادرین هستم و تازه قضیه رو گرفتم (خسته نباشی 😐 ،آدرین : چرا این کارو کردی 😐😐 ، خودم قشنگم😂: تو که از خدات بود لیدی باگ بفهمه کی هستی😐😐 ،آدرین :😮😮) شدوماث : پس تو کت نوار بودی ، دیگه برام مهم نیس ، من همه ی این کار ها رو بخاطر تو کردم و تو اینجوری جوابم دادی ، تو باید به من میگفتی ، تو دیگه پسر من نیستی، برام مهم نیستی ، الان فقط امیلی برام مهمه. آدرین : با هر یه کلمش گیج تر میشدم ، تا اینکه گفت تو دیگه پسر من نیستی و فقط امیلی برای من مهمه ، تازه فهمیدم ، اون ...اون ... اون پدرم بود ، ازش بدم میاد ازش متنفرم ، داد زدم و گفتم : تو هم دیگه پدر من نیستی ، برام مهم نیستی ، تو یه ادم ..... ( ناظر جان نقطه چین گذاشتم خواهش میکنم رد نکن🥺🥺) شدوماث به سمت مای لیدی رفت و میخواست معجزه گرشو برداره که داد زدم : اگ دستت بهش بخوره خودم میکشمت 😠. به حرفم اهمیتی نداد و گوشواره های لیدی باگ رو برداشت ، چ...چی.....اون....خدای من ....اون
مرینت بود ، خدای من من باید میفهمیدم . بقیه بچه ها به جز آلیا : 😳😳 پدرم تا دید اون مرینته زد زیر گوشش🥺، گابریل: تو بچه کوچولو این همه واسه من دردسر درست کردی 😠. آدرین :........ بهش دست نزن😠😠😠. خیلی عصبی بودم اون چطور جرعت کرد رو مری دست بلند کنه ، خودم میکشمش، چطور تونست 😢، تازه باهام مهربون شده بود ، چرا😢،(الهی بمیرم برات من😢) از زبان گابریل : تبدیل به خودم شدم معجزه گر همشون رو گرفته بودم ، با کمک لایلا راسلی که شرورش کرده بودم همه رو بردیم مخفیگاه ، معجزه گرم رو رو میز گذاشتم و داشتم میرفتم تکلیفشون رو مشخص کنم و امیلی دو زنده کنم ، که یکدفعه .....
صدای خنده ای از پشت سرم شنیدم ، برگشتم دیدم که فیلیکس معجزه گرم رو برداشته و داره بهم میخنده ، از زبان آدرین : اون فیلیکس بود معجزه گر پروانه رو گرفته بود و تبدیل شده بود ، ولی چطور ممکنه ، اه لعنتی از زمین و زمان بدبختی رو سرمون میباره ، از زبان مرینت : نمیدونستم چیکار کنم ، به دور و بر نگاه کردم که یکدفعه یه کاتر دیدم که رو زمین افتاده ، از اینجا به بعد فقط باید شانس بیارم ، دوتا پاهام رو دو سمت کاتر گذاشتم و با پا پرتش کردم سمت هوا ، زویی پشت سر من بود ، داد زدم زویی بگیرش (شما اینو چند ثانیه فرض کنین 😅) زویی با دهن کاتر رو گرفت، (با دهن 😐) از زبان زویی: به هر بدبختی بود دستای مرینت رو باز کردم ، (یه نکته الان گابریل و فیلیکس و ادرین دارن حرف میزنن) فلش بک به ۵ دقیقه پیش از زبان ادرین : اونا باهم بحث میکردن پدرم گیج بود و فیلیکس هی میخندید ، از زبان فیلیکس : تو حتی فکرش هم نمیکردی نه ، همه ی اینا یه نقشه حساب شده بود ، از زبان مرینت : گابریل حواسش به من نبود ، یواشکی رفتمو معجزه گر خودم و ادرین و برداشتم ، رفتم و دستای آدرین و باز کردم و معجزه گرشو بهش دادم تبدیل شدیم و اونا رو از پشت غافلگیر کردیم ، یکدفعه فیلیکس از احساسات منفی آدرین استفاده کرد و اونو شرور کرد، وایی بدبخت شدم 😬😬 دست بچه ها رو باز کردم و معجزه گرا رو بهشون دادم ، باهم رفتیم پیش کت بلنس ، از زبان نینو : هی رفیق تو باید احساساتت رو کنترل کنی آروم باش خواهش میکنم . همچنان از زبان مری : هرکی یه چیز میگفت ولی نمیتونستیم اونو شکست بدیم ، نمیدونستیم باید چیکار کنیم یهو نمیدونم ، نفهمیدم که فیلیکس به آدرین چی گفت که اون مبخواست کتاکلیزم رو به خودش بزنه و خودشو نابود ، خیلی ناراحت بودم ، یهو زدم زیر گریه ، بهش گفتم : آدرین ، خواهش میکنم نکن ، این کارو نکن ، به خاطر من ، خواهش میکنم😢😢، یهو آدرین سرشو با دستاش گرفت و افتاد رو زمین ما هم از فرصت استفاده کردیم پسرا محکم گرفتنش و من هم زنگوله رو شکستم و شرارت و خنثی کردم ، بعد محکم ب*ق*ل*ش کردم و گفتم : ای پیشی احمق واسه چی میخواستی خودتو نابود کنی . اونم که هیچی یادش نمیومد فقط با تعجب ما رو نگاه میکرد ، همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد بلاخره 😥😥 فقط فیلیکس از دستمون فرار کرد و معجزه گر پروانه و طاووس و برد😥....
گابریل رو به پلیس تحویل دادیم ، میتونستم حدس بزنم آدرین چه حسی داره ولی خودش اصرار کرد که به پلیس تحویلش بدیم ، بعد باهم گفتیم بزن قدش ولی بچه ها نگفتن و فقط اینطوری نگاهمون میکردن😳😳، یهو آلیا زد زیر خنده ، گفت : خب پس کل کلاس قهرمان بودن به جز کلویی و لایلا آره 😂😂، مرینتم که عاشق ادرین بود کت نوارم عاشق لیدی باگ پس حله دیگه 😂😂، از زبان مری: وقتی گفت مرینت عاشق آدرین بود شبیه گوجه شده بودم 🍅🍅، ادرینم اینطوری بود 😳😳، (نکته : الان تبدیل به خودشون شدن ) همه زدن زیر خنده ، منم که مثل گوجه ها فقط نگاه میکردم🍅(😂😂😂😂😂 فینا : بچم خجالت کشید * : خیلیی😂😂) ( بچه ها هر وقت * گذاشتم یعنی خودم دارم حرف میزنم) آدرین گفت : واسه همین جلو من لوکنت میگرفتی یعنی 😳😐. نینو : داداش تو آخرین نفری هستی که اینو فهمیده 😂😂. آدرین : جدآ😳😐.(آدرین جان با تمام علاقه ای که بهت دارم ولی جدا خنگی 😂 فینا : عزیزم باید مودب باشی خنگی چیه اعع آدرین: 😂😂 *: درد😐😐 همین الان مرینت رو میکشم 😐 ادرین : غلط کردم 😐 *: 😂😂) مرینت: ول کنین این چیزا رو اع حالا بریم خونه شب شد فردا کلاس داریم 😐، ادرین گفت : ولی من آخر نفهمیدم قضیه چیه ، منم گفتم : بزار بریم یه جای امن برات میگم .....
میلن: موضوع اینه کجا بریم🤔🤔، آدرین : بریم زیرزمین خونه ما ، اونجا دیگه مخفیگاه پدرم نیست😒😒. همچنان از زبان مری: دلم واسه آدرین میسوخت خیلی ناراحت طفلکی . .................................................
رسیدیم به مخفیگاه ، آدرین گفت : حالا بگین قضیه چی بود . ما هم همه چیزو براش تعریف کردیم ..... از زبان آدرین: اونا منو نجات دادن🥺، من بهشون مدیونم ، ازشون تشکر کردم ولی کافی نبود ، باید یه جشن تشکر بگیرم ، آره همونجا هم از مرینت میپرسم که منو دوست داره یا نه ، تو افکارم بودم که با صدای مری به خودم اومدم ، مرینت: خوب دیگه بریم خونه من خیلی خستم فردا تو مدرسه همو میبینیم ، وقتی بچه ها رفتن خواستم برم تو اتاقم که یادم اومد ناتالی چیزی نمیدونه ، واسه همین یواشکی رفتم بیرون و از در ورودی داخل شدم ، ناتالی تا منو دید اومد جلو و بهم گفت ناتالی: آدرین باید یه جیزی بهت بگم ، پدرت😥😥 حرفشو قطع کردم و گفتم ، همه چیز رو میدونم و اینم میدونم که بهش کمک میکردی ، فعلا خستم میخوام بخوابم ، ناتالی فقط یه سوال ذهنم رو در گیر کرده ، چرا.....چرا کمکش کردی . ناتالی مکس کرد و گفت .ناتالی.: چ....چون ...دو*س*ش دارم 😔. با حرفی که زد شاخ در آوردم ، کلی سوال تو ذهنم بود ، ولی بیخیالش شدم و رفتم خوابیدم . فردا تو مدرسه .........
لایک و کامنت یادت نره🥺❤ بهم انرژی بدین❤🥺 میسی آجی های خوبم که انقدر بهم انرژی میدین❤❤🥺🥺 نتیجه چالش داریم 😋😋
بابای😁❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چ چ۱:با این که خیلی دوست دارم ولی خیلی خنگی😐✌
ج چ۲:آدربن
واو😐✌
چالش ۱ : نمیتونم
چالش ۲ : ادریمکزن
❤
اجی😭من لونام تازه با هم اجی شدیم😐
اکم پرید😐💜
سلام آجی❤
ای بابا اکانت دوستم هم چند بار پرید بعد کلا از تستچی رفت ، چرا همه اکانتشون میپره🙁🙁
ممد لج کرده😐
فوقالعاده بود آجیم کیوت خود ممممم
جچ۱:اممممم نمیشهههه😭😭😭😭
جچ۲:اذرین 🧡
میسی کیوتی😍❤
عالییییییی بود من پارت پیش درست پیش بینی کرده بودم😎😂 آقا منم وسط اون صحنه احساسی که آلیا داشت خندش میگرفت خندم گرفت🤦🏻♀️🤣
ج چ۱: آدرین خنگ و نگیر (فوش من در اوردی هستش چون که این بشر هیچ چیزی رو نمیگیره برای همین نگیره)
ج چ۲: آدربن 😂🤦🏻♀️
خنگ نگیر و موافقم😂❤
منم خندم گرفته بود داشتم مینوشتم😂
عالییی بود❤❤❤
ج چ 1: ادرین خنثی😐😂
ج چ 2: ادرین😎😎
😁❤
عالی بود نفس😘❤
جچ۲:آددین
😂😂😂😂
جچ۱:نمیتونم بهش بگم😔😌
میسی عجقم
منم نمیتونم
❤😁
پارت بعد پلیز
اگه شد امروز میزارم❤😁
عالی بود
❤
خر
اورین
😂