لاکپشت های نینجا پارت ۱۱

سلام بچه ها من پارت ۱۱ رو گذاشتم پارت ۱۱ ادامه پارت ۱۰ هست

اوکی بریم سراغ ادامه داستان ........

........

از زبان جولیکا : من خونه بودم و حسابی حوصلم سر رفته بود نشسته بودم و داشتم فیلم قهرمانان کهکشان فضا رو میدیدم و پیتزا میخوردم واقعا حوصلم سر رفته بود یهو یه فکری به ذهنم رسید تثمیم گرفتم یواشکی بدون اینکه کسی بفهمه گروه اژدهای بنفش رو خفت کنم که اینکار خیلی بهم حال میداد بلن شدم لباسامو عوض کردم و رفتم

از زبان جولیکا : به به یه مهمون ناخونده دارم از زبان هان : ببین دختر کوچولو من حوصله جنگ و دعوا ندارم اگر نمیخوای که یه مشت بزرگ بخوری برو رد کارت از زبان جولیکا : من کوچولو نیستم و هرگز بدون اون پول ها نمیرم شما ها خجالت نمیکشین که از یه پیرمرد کور دزدی میکنین اون پول ها رو بدین و گرنه مجبورم از راه سخت وارد بشم

هان حسابی عصبانی شد اومد منو بزنه که من محکم با مشت کوبیدم تو صورتش و اون افتاد زمین و رفتم سراغ اونا اونا نذاشتن بزنمشون از ترس فرار کردن و پول ها رو گذاشتن من رفتم و پول ها رو بردم

..........

از زبان جولیا ما همه خوشحال شدیم که جولیکا اومد کمک یهو نمیدونم جولیکا چش شد چشماش سیاه شده بود و یه ضربه هایی میزد که نه من نه لا کپشت ها هیچکدوم از این ضربه ها رو ندیده بودیم که کله ماهی رو زد زمین شمشیرش رو در آورد که اونو بکشه که لئو دست جولیکا رو گرفت و نذاشت از زبان جولیکا : من یهو نفهنیدم که چیشد فقظ وقتی چشمام رو بستم رو دوباره باز کردم فقط بچه ها و رو دیدم

خیلی خوب شد که اومدی کمکمون بدون تو میمردیم از زبان جولیکا : آره هم حوصلم سر رفته بود هم دلم میخواست کمکتون کنم از زبان لئو: راستی تو یهو چت شد ؟ از زبان جولیکا : من واقعا نمیدونم چی شد از زبا اپریل : مهم نیست مهن این بود که تو اومدی و جون ما رو نجات دادی. از زبان جولیا واییی پام درد گرفت فکر کنم که کله ماهی بد جور بهش ضربه زده از زبان راف : اشکالی نداره کمکت میکنم من دست جولیا رو گرفتم و داشتم کمکش میکردم از زبان لئو : راستی تو اون حرکات رو از کجا یاد گرفتی از زبان جولیکا : واقعا نمیدونم ولی شاید بزودی بفهمم

خب دوست داشتین لایک کنیدددددددددددددددددددد خواهشاً