عشق دوباره(part3)

سلام من داستانم رو ادامه دادم لطفا حمایت کنید😃راستی چون من برای شخصیت ها عکس نزاشتم خودتون تصور کنید چون نمی خوام اولجانگ های کره با ته ته شیپ کنم😌

(بالا رو بخون) بعد این که تکالیفم رو نوشتم حمله کردم به طرف گوشی داشتم توش میگشتم که دیدم تهیونگ پیام داد از خودم پرسیدم شمارم رو از کجا گرفته گفت از اون سوک( دوست ات)گرفته گفت که نظرت رو بهم نمی گی؟( منم داشتم کارای مرینتی میکردم😂همون مرینتی خودمون وقتی آدرین رو میبینه ولی به صورت آنلاین😂)

کلیییی مخ خودم رو خوردم بعدش بهش گفتممممممممممم باشه🖇💕)پاشین بیاید وسط عروسیه💃)حالا جو نگیرینا کلی کار داریم براتون سوال نشه چرا انقدر زود بهم رسیدن یه بلاهایی سر این بدبختا از پارت بعد میاد😂)بعد هردومون هیجان زده شدیم

بعد تموم شدن کارم رفتم پایین خدمتکار شام رو آره بود بعد که میل نماینده رفتم بکپم⏰که صبح ساعت با نغمه ی زیبایش بیدارم کرد😐⏰رفتم پایین صبحونه خوردم حاضر شدم و رفتم مدرسه🏫وقتی داشتم میرفتم دختر قلدر مدرسه اومد به سمتم😐( میدونم گفتم قلدر ندارن ولی از اینجا به بعد قضیه یه جوچولو فرق میکنه)بعد شروع به غر زدن کرد که چرا با تهیونگ قرار میزاری و این چرت و پرتا)و از اونجا فهمیدم تهیونگ جان لطف کرده مثل اخبار به همه گفته قرارمون رو😂)

ادامه تو نتیجه🍯⃢⃢💕