
در باز کردم کفشامو در اوردم گذاشتم تو جا کفشی خودمو با اون لباس خیس پرت کردن روی مبل تنم خیلی درد میکرد.به خونه نگاه کردم خونهی که با تم سفید سیاه پوشیده شده بود کلای سبز توی گلدون های سفید از گوشه های خونه خود نمایی میکردن فرش طوسی رنگی که روش گل های رنگی داشت پله های ماپیچ که رنگ فندوقی داشت تلوزسون روی یه میزه سفید به نوار های مشکی خودم ترکیب رنگیشو دوست داشتم از روی مبل بلند شدم کافشن در اوردم اویزون کردم رفتم تو اتاق بر عکس پذیرایی اتاق من تمش مشکی سبزه حوله برداشتم لباس اماده کردم اب دوش باز کردم رفتم زیرش اخ چه حس خوبی داره.....حوله دور خودم پیچیدم سشوار گرفتم موهامو خش کردم تیشرت مشکی کهMy White Rose نوشته شده بود پوشیدم شروال ابی کمرنگ که روش نوارای سفید سیاه کارشده بود پوشیدم .به صفحه گوشیم زل زدم صورت مامان بابا با خودم چقدر کچولو بودم .گوشی زیر شارژ زدم پتو دور خودم پیچیدم داشت چشمام گرم میشد که ایفون صداش در اومد! ای خدا اومدیم بخوابیما اه.از پله ها رفتم پایین از تو ایفون نگاه کردم الیا نینو بودن!در حیاطو باز کردم خودمم در ورودی رو باز کردم .نینو:سلام داداش.ادرین:سلام خوش اومدین بیاید.الیا:کاگامی نیست؟ادرین:اون چرا باید تو خونه من باشه؟الیا:گفتم شاید نامزد کردین!ادرین:نیتو این نامزدتم حرفا میزنه ها.نینو:یعنی تو انو دوست نداری؟ادرین:چرا باید داشته باشم؟ولش کنین بیاید داخل.
از زبان مرینت: با کله رفتم تو تخت اه اگه میدونستم مارسل قراره دیر بیاد با کاگامی میرفتم بیرون.وجی:اه مری خجالت بکش با پسر عموش؟ خاک بر سرت!مرینت:راست میگی خوبه که نرفتم حالا ولش کن بلند شدم در باز کردم مامان خونه نبود رفته بود برای شام وسیله بخره!در یخچال باز کردم اب پرتقال بیرون کشیدم خودم با پرتقالای تو حیاط ...ما حیاط دل بازی داریم بزرگه داخلش ۳ تا درخت یکی سیبه یکی گیلاس یکی پرتقال خیلی خوبه نه؟اب پرتقال ریختم تو لیوان کیک شکلاتی که دیروز مامان پخته بود بیرون کشیدم شروع کردم به خوردن حسابی گشنم شده بود.خورده هارو جمع کردم به خونه نگاه کردم مامان عاشق رنگ کرمه رنگ قرمزم بابام دوست داره به خاطر همین کل خونه از این دورنگ ترکیب شده.گلدون گلی که من ۴ سال پیش کاشته بودمش جلوی پنجره بود .چقدر بزرگ شده بود .کاگامی تا الان مارسل ندیده داداشم چشمای سبز یشمی داره موهای قهویی سوخته داره .پوستش سفیده البته منم موستم سفیده اون شبیه بابا من شبیه مامان.که ایفون صداش در اومد در باز کردم که با یه هیکل ورزیده روبه رو شدم سرمو بالا گرفتم وا این که مارسله:/مارسل:به به ابجی کوچولو!مرینت:هی .مارسل:تو هنوز خیلی ارومی بیا بریم مامان کوش؟مرینت:رفته خرید.مارسل:عجب
ببخشیدددد گفتم که ما اومدیم سمنان ولی بازم میزارم😊بابای فالو فالو
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییی
عالییییییی
عاااااااالی عالی بود
مرسیییییی
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
مسی مسی مسی مسی مسی مسی مسی
وای عالی بود
سپاس
عالی بود آجی جون
ممنونم
محشرررررررررررررررررررررررررررررررررررر بود اجولی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😻😻😻😻😻😻😻😻😻❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مسی اژوووو
عالیییییی بود
ممنان
عالی فالویی بفالو
عالییی بوددد
ممنون