
خب یکم دیر شد ولی گذاشتمش

نام : الی🌸 نام خانوادگی : پارک🌸 سن : 21🌸 الی = چن🌸
کیونگسو چشماشو بسته بود و آروم خوابیده بود به علاوه صدای بلند موسیقی باعث شده بود چیزی نشنوه. مین سو با چشمای ریز شده بهش نگاه می کرد و تو ذهنش به این فکر می کرد چجوری سر به سرش بزاره که یه دفعه با فکری که به ذهنش خطور کرد پرید و گفت : فهمیدممم. سایکا : یا پدر مادر این باز جنی شد😐😂 آیناز پوکر فیس مجله ی تو دستش رو کنارش گذاشت و گفت : چی تو اون مغز پوکت می گذره😐😂 مین سو نقشه رو برای دخترا شرح داد ، با هر لحظه گفتنش چشمای همه گرد تر میشد. ماریا : حله😁 هانی : بفرمایید ماژیک خدمت شوما😂 مانا : به خدا وقتی بیدار بشه همه رو از ورودی هواپیما آویزون می کنه😂 مین سو شونه ای بالا انداخت و به کارش ادامه داد. ******************** با صدای خلبان که توی بلند گو پیچید که می گفت داریم فرود میایم همه آماده ی فرود شدن. مهنا : نمی دونم چرا قراره همه چی عوض بشه. عسل : اااا الی. دختر مو طلایی که عینک آفتابی داشت به سمت دخترا دوید و اول از همه جیهون رو بغل کرد. الی : خیلی خوشحالم که دوباره کنار هم دیگه جمع شدیم. جیهون : آره بالاخره می تونیم دسته جمعی کرم بریزیم😂 هستی : گاومون زایید....
مانا : 12 قلو هم زایید😐😂 از دور اعضای اکسو همراه منیجرشون برای استقبال از کیونگسو به سمتش رفتن. کریس : سبیل ایز نات مای استایل😐 چانیول و بکهیون همون جا از خنده جر خوردن😂😂 سهون : اممم هیونگ داستان این سبیل چیه؟ کیونگسو با گیجی سرشو خاروند و گفت : کدوم سبیل؟ لوهان : همینی که با ماژیک برای خودت کشیدی😂 کیونگسو : آینه بدین ببینم... کای آینه ی کوچیکی از جیبش در آورد و گرفت سمتش. کیونگسو با دیدن خودش توی آینه صورتش از خشم قرمز شد. دخترا داشتن آروم آروم محل جرم رو ترک می کردن که... کیونگسو تیز به سمتشون برگشت : صبر کنید. مین سو : با شمارش معکوس مثل فشفشه فرار می کنیم... یقه ی لباسش از پشت کشیده شد😂 هانی : هی چیکار می کنی؟ کیونگسو به مین سو نگاهی انداخت و گفت : این کاره تو بود نه؟ مین سو کاملا هنگ کرده بود کل افرادی که اونجا بودن به اونا نگاه می کردن و خبرنگار ها در حال عکس گرفتن بودن اما مین سو غرق چشمای عصبانیه کیونگسو شده بود و چیزی به ذهنش نمی رسید. راننده ی دخترا همون لحظه سر رسید و مین سو رو ازش جدا کرد و گفت : خانما لطفا بفرمایید از این طرف ماشین اونجا پارک شده. الی : آره بهتره بریم پدر بزرگ و مادر بزرگ خیلی دلشون براتون تنگ شده. ماریا : منم دلم برای غذاهای مامان بزرگ تنگ شده😂 سایکا : مطمئنم مامان بزرگ فقط می خواد از ما کار بکشه. عسل : خوبیش به اینه که نمی خوایم بریم هتل😐 مهنا : آره ولی اونجا خودمون خدمتکاریم😂 جیهون : الی از هفته ی جدید تمرینا شروع میشه چون کنسرت ها هم تو راهه خودتو آماده کن. آیناز : آره فسقلی یادت نره تو عضوی از گروه ما هستی. مانا : دخترا دیبا کجاست😐 هستی : ای گفتم یه چی رو جا گذاشتیما نگو این دیبا بوده😂 هانی : من می رم دنبالش بگردم... راننده : خانم شما اینجا توی ماشین منتظر بمونید من می رم دنبالشون.
دیبا : هی گفتم بدش اون مال منه. شیومین : نمیدم من اول دیدمش. دیبا : ولی من اول دستم بهش خورد پس مال منه😎 شیومین : تو اصلا می دونی من کی هستم دختر جون😐 دیبا : برام مهم نیست هرکی می خوای باشی باش ولی این ذرت مکزیکی مال خودمه. شیومین ادای فکر کردن در اورد و لبخند شیطانی زد😂 یه دفعه از پشتش شیشه ی آبی در اورد و همش رو روی دیبا خالی کرد و طرف ذرت مکزیکی رو از دستش قاپید. دیبا جیغ بلندی کشید و لگد محکمی به ب*ا*س*ن مبارک شیومین زد که پخش بر زمین شد و شکلکی براش در اورد. لبخند پیروز مندانه ای زد و اونجا رو ترک کرد که کمی جلو تر به راننده رسید. ****************** مهنا کله ی هانی رو گرفت و بلند کرد : چیه نیم ساعته سرتو مثل چی فرو کردی داخل اون گوشی؟ هانی : هیچی دارم با یکی از دوستام چت می کنم😂 سایکا : موضوع داره جالب میشه حالا دوستت کی هست؟ هانی : اااا به شما چه... لبخند شیطانی زد و گفت : دارم سره یه دختری رو شیره می مالم😂 دیبا با سر و وضع نا مرتب جلوشون سبز شد که همشون هین کشیدن. ماریا : یا عیسی مسیح خودت کمک کن😐😂 جیهون : جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ جنننننننننننننننننننننننننننننننننن😐😂 عسل : صلیب من کوووو😐😂 دیبا : ز*ه*ر م*ا*ر😐 مانا دستشو جلوی چشمای دیبا تکون داد و گفت : تو روحی تو روحی دیبا رو برگردون چرا تسخیرش کردی ای روح زشت بدترکیب😂 دیبا : نزارید هرچی حرص دارم سره شماها خالی کنم. مین سو : اووووو بچم فعلا کفریه نباید نزدیکش بشیم فاصله ی اجتماعی را رعایت کنید. هستی : رسیدیممممم همه بریزید پایین😐 آیناز : مگه ما گونی برنجیم😐 الی : دخترا قبل از اینکه بریم داخل باید یه چیزی رو بهتون بگم...
سایکا زنگ در رو با حرص فشرد که چانیول سریع باز کرد. سایکا : هوی دراز بکش کنار... چانیول : چی گفتی😡 سایکا : دراززززز😎 چانیول : بفرمایید داخل خانم کوتوله😎 سایکا خواست حرفی بزنه که مامان بزرگ اومد جلو و از پشت موهای چانیول رو کشید و گفت : مگه قرار نبود ظرفا رو بشورییییی😐😂😂 چانیول : آی آخ ببخشید باشه الان می رم فقط نکش😂 سایکا : مامان بزرگ بیا بغلممم. گوش سایکا رو کشید : برو داخل تو هم باید کمک اون دراز بد قواره ظرف بشوری. سایکا : مامان بزرگ منم خیلی دلم برات تنگ شده بود😐😂 ********************* دخترا و پسرا مثل دشمن های خونی به هم دیگه نگاه می کردن و قهوه هاشون رو فوت می کردن😐😂 ماریا : مامان بزرگ چرا زود تر نگفتی اینا هم اینجا هستن😐 لوهان : این به درخت میگن ما اسم... ماریا : خیلی خب خیلی خب انگار من کورم نمی بینم. سایکا و چانیول بعد کلی ظرف شستن از آشپز خونه اومدن بیرون هر کدوم یه طرف ولو شدن😂 هستی شلوارش رو بالا کشید و خیلی ماهرانه جوری که انگار حواسش نبوده دستش رو زد تو صورت سهون😐😂 سهون : از عمد بود نهههه😐 مامان بزرگ پس کله ایه محکمی به سهون زد و گفت : حالا دیگه تو خونه ی من داد می کشی😐😂 کای در حالی که سهون رو می کشید طرف خودش آروم گفت : مامان بزرگ سهون شیکر خورد ببخش😐😂 الی : دخترا ببخشید که دیر بهتون گفتم قراره اعضای اکسو هم یه مدت اینجا بمونن... جیهون قهوش رو هورت کشید و گفت : اصلا فدای سرت عزیزم کاره خوبی...چیز کاره بدی کردییی😐😂 دیبا : خوب شد این چاقو رو تیز کردم😐😂
بچه ها می دونم چرت شده بود ولی این اولشه قول میدم بهتر بشه امیدوارم با همین یه ذره لبخند بهتون هدیه داده باشم و اینکه من قراره فردا گوشیم رو فلش کنم و همه چی پاک میشه و به احتمال 50 درصد ممکنه نتونم با این حساب ادامه بدم و اگه نشد کلا برگردم بدونید خیلی دوستتون دارم و همیشه مراقبتون هستم ناسلامتی اسمم هستی هستا هستی یعنی دنیا پس من همه جا هستم😐😂 ولی قول میدم برگردم و هرجور شده این حسابمم برگردونم با کمک بابام حتما میشه 😂 ناظر منتشر کن اینو مرسی خودافظظظظ😂💓
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من اومدم من اومدم بهم بعگوی
خوش اومدم
عالی بید😐👊😂😂
واببییییی باورت نمیشهههه چقدرررههه نیومدم تستچی از اینا نخوندم*-*🐼
ببین عالی یود اجیجونمممم ... خیلی خوب بود .... ادامه بده
مرسی آجی نازم 😍
ببخشید دیر جواب دادم
نه اجی حالت بهتره
وایی عالی بود عاجی گشنگم مرسی که هستی☺❤
مرسی آجی قشنگم من ممنونم که هستی😍😘
ببخشید دیر جواب دادم
فداتت اشکال ندره ❤
خیلی قشنگه🙂💗
مرسی عزیزم ببخشید دیر جواب دادم😥💙❤
نه بابا عیب نداره 🦋
عالی بوددددددددددددد...عالییییییییی...نگو این حسابت پرید چون گریه موکونمممم 🥲😂✨
مرسی آجی گلم😍
آره دیگه آجی پرید ولی اشکال نداره مگه چی شده😂
عالییییی
میسییی عزیزم😍
ععر خودا رو شکرررر :)🫂🍓🤍
عالییی بود هستیکم:)🫂🍓🤍
هوف منم شاید نتونم با اولی بیام ولی با این میام😐😂
مرسی دخملم😍
آره منم نشد با اولی بیام دیگه با این اومدم😄
عالییی بید 🥺♥️
میدونم ک برمیگردی
مرسی عزیزم😍