6 اسلاید صحیح/غلط توسط: آلبالو انتشار: 3 سال پیش 233 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام آجی های عزیزم💜
برای خوندن پارت 18 رمان قرار عاشقی برو اسلاید بعد گلم❤️✨
اون روز به بهترین شکل ممکن تموم میشه و حدود ساعت 6 بود که تلفن کوک زنگ میزنه و در همون لحظه یهو گوشی یوجین هم زنگ میزنه (چه تفاهمی😂🙌🏻)
هر دو تلفنشونو جواب میدن
خب اول بریم سراغ یوجین😂
تلفنمو برمیدارم و میبینم که یوراست
میزنم رو پاسخ
یورا:واییییییییییییییییییییییییی جیغغغغغغغغغغغغغغغغ
یوجین:هوی چتهههههه کرم کردی چرا جیغ میزنی
یورا:وای خدا جون یکی منو نگه داره الان غش میکنم
یوجین:چته یورا حالت خوبه دختر تو کجایی چت شده
یورا:یوجین.....میدونی....میدونی..چی شد
یوجین:چی شد د بگو دیگه
یورا:یوجین باورم نمیشه که بیدارم
(فلش بک به صبح از زبان یورا:آهههههه خمیازه کشان به سمت سرویس بهداشتی میرم یکیو تو آینه میبینم که شبیه هر چی هست جززز آدم!
از وحشت آب تو دستمو میپاشم رو آینه تا پاک شه ولی تازه میفهمم که باید اون آبو به صورت خودم میزدم تا از روی آینه پاک شه!
چون اون کسی نبود جزززز خودم!
صورتم و شستم و رفتم تا به موهام برسم عجیب شبیه جنگل آمازون شده بود آما جنگل آمازون هم از موهای من کم میاره!
بعد حدود نیم ساعت جنگیدن بالاخره گره ها رو شکست میدم و راه رو برای بهتر شونه کردن و رد شدن اون آهن های شونه باز میکنم.
میرم یه دوش کوتاه بگیرم آما چرا موهام و شونه کردم من که میخواستم برم حموم،ولش لابد مرض دارم دیگه (:
یه دوش ۲۰ دیقه ای میگیرم و به سمت اتاقم میرم خب حالا چی بپوشم خدا داند.
همینجور داشتم کمدمو زیرورو میکردم که گوشیم زنگ خورد یه شماره ناشناس بود که با +8۲ شروع میشد یکم که فک کردم یادم افتاد شماره کوکم با همین عدد شروع میشه پس قطعا کسی که زنگ زده کره ای هست
میخواستم بزنم رو پاسخ که انقد کدن بازی درآوردم اشتباهی رد تماس دادم
وای خدا به قول یوجین موقع آفریدن من اگه یه ذره عقل و شعور به من میدادی بهار از این قیافم بود هعیییییییی حالا چه کنم بهش زنگ بزنم یا نزنم،بزنم،نزنم،بزنم،نزنم،بزنم پس بهش زنگ نمیزنم.
دوباره میخواستم به سمت کودک برم که گوشیم زنگ زد،عین جت وزش داشتم و میخواستم بزنم رو پاسخ اما صبر کردم یه چند ثانیه بگذره یارو فک نکنه خیلی مشتاقم صداشو بشنوم.
فک کنم حدود 7 ، 8 ثانیه ای گذشت و ایندفعه انگشت اشاره و جلو بردن خیلی آروم زدم رو پاسخ.
ناشناس:سلام خانم یورا خوبین؟
یورا:سلام ببخشید آقا من شما رو میشناسم؟
ناشناس:فک کنم بله،شایپم خیلی بیشتر از خودم منو میشناسین.
یورا:به خاطر نمیارم آقا،میشه خودتون رو معرفی کنید؟
ناشناس:صدام براتون اصلا آشنا نیس؟
یورا:اگه آشنا بود که تا حالا شناخته بودمت،اصلا ولش معلومه که یه مزاحمی
میخواستم همون لحظه گوشیو قطع کنم که یهو گفت
ناشناس:خانم یورا من مینهو....
میخواستم قطع کنم که با شنیدن این اسم قطع کردم ای خدااا خاک تو سرم دوباره قطع شد اه.
یکم که فک کردم فهمیدم اونی که پشت خط بود همون م ی ن ه و ش ی ن ی هست
چیییییییییییییییی؟؟؟؟
از جیغی که زدم گوشتی خودمم کر شد حالا وای به حال همسایه پایینیه!
(یوجین و یورا طبقه آخر یه ساختمان خیلی بزرگ زندگی میکنند)
گوشیم دوباره زنگ خورد ایندفعه خیلی متفاوت تر و بعد 5 ثانیه جواب دادم.
یورا:سلام بفرمایید کاری داشتید؟
(انگار اصلا یه مخاطب دیگس و اولین مکالمشونه😂)
یورا:سلام
مینهو :سلام دوباره،ببخشید که همون اول خودمو معرفی نکردم.
یورا:نه اشکالی ندارد من عذر میخوام که نشناختمتون.
هردو قلبشون داره از شدت تند تند کوبیدن از جا در میاد!
مینهو:میخواستم بدونم اگه وقتتون آزاده میشه امروز همو ببینیم؟/:
یورا تو دلش:وای خدا جون چی بگم الان غش میکنم،نباید بگم بیکارم چون من از خدامه که ببینمش نبایدم زود بگم چون اینطوری فک میکنه من خیلی دوست دارم ببینمش، به خودم گفتم مگه همینطور نیس؟ و در جواب خودم به خودم یه پس گردنی ذهنی زدم و یه مریض نثار خودم کردم.
مینهو:خانم یورا؟پشت خطین؟
یورا:بله ببخشید منتظرتون گذاشتم ، من کار خاصی زیادی ندارم.
اما اگه میشه ساعت 4 یا ۴ و نیم همو ببینیم.
مینهو:باشه مشکلی نیست،کازی ندارید؟
یورا:نه خیلی ممنون.
مینهو:پس خداحافظ.
یورا: خداحافظ.
میخواستم گوشی قط کنم که یهو گفت
مینهو:راستی یورا
یورا:بله؟؟؟
مینهو:آممم ببخشید یکم هل شدم،میخواستم بگم مواضب خودتون باشید.
یورا:آمم خیلی ممنون همچنین، دیگه کاری ندارید؟
مینهو:نه ممنون ایندفعه واقعا خداحافظ ساعت ۴ پایین ساختمون میبینمتون.
یورا:باشه خدانگهدار.
گوشیو که قط کردم نزدیک بود از حال برم هم گشنمم بود هم قلبم داشت از جاش کنده میشد اونقدر محکم و تند تند میکوبید حس میکردم تو دهنمه و نفس تنگی میگرفتم.
پاشدم رفتم با همون حوله یه لیوان آب خوردم و بالاخره یکم از تپش قلبم کم شد
بدجور گشنم بود صدای قاروقور شکمم تا بقالی سر کوچمون تو ایران هم میرفت!
یه نیمرو واسه خودم درست کردم و خوردم.
من تو آشپزی فوق العاده عالیم.
آشپزی رو خیلی دوست دارم،حس میکنم با آشپزی کردن بهم خیلی خوش میگذره.
بعد صبحونه رفتم نشستم پای کمدم و هر چی لباس داشتم و نداشتم ریختم بیرون تا ساعت 2 درگیر لباس بودم که بالاخره تصمیم گرفتم یه استایل کره ای بزنم.
قبلا با یوجین چند دست از این لباس خریده بودیم.
لباسم رو روی تخت میزارم یه پیتزا سفارش میدم و تا ساعت ۲ و ربع تمومش میکنم و بعد میرم تا آماده شم.
ساعت ۳و نیم بود که بالاخره حاضر شدنم تموم شد،اون نیم ساعتی با هر زور و زحمتی بود گذروندم ساعت ۴ بود از پنجره پایین و نگاه کردم مینهو و ندیدم نشستن رو مبل حتما الان به یوجین خیلی خوش میگذره دیشب واقعا براشون خیلی خوشحال شدم یوجین بهم گفت به احتمال زیاد کوک میاد دنبالش تا با هم برن بیرون و پس نگرانش نباشم حالا خداروشکر اینجا نیس وگرنه کلی قشقرق به پا میکرد و همش بهم استرس میداد.
یه اس ام اس برام اومد
مینهو بود نوشته بود «سلام پایین منتظرم»
از رو مبل پاشدم خیلی استرس دارم خدا به دادم برسه ، و البته خیلی کنجکاوم که مینهو چیکارم داره.
تو ذهنم یه صدایی شنیدم که میگفت چراخودتو میزنی به اون راه یورا اون دوست داره
بی توجه به اون صدا کلید و برداشتم و درو قفل کردم و رفتم پایین
مینهو رو دیدم که عینک آفتابی زده بود و به ماشین تکیه داده بود.
آروم آروم به سمتش رفتم و....
استایل یورا
استایل مینهو
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عالی بود ، لطفا پارت بعد رو هم بذار
مرسی عزیزم اگه شد حتما امروز میزارم💜
ممنونم، دارم از کنجکاوی میمیرم
عالی💙💜
مرسی💞
عالییی
مرسی💛
سلام لایک شد
لطفا به رمان منم سربزن و لایک کن
سلام مرسی عزیزم💖
باش حتما